مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

قصه یتیمی...

بنام خدا
سلام
چند روز است که خبر توهین چند آدم نمای بی هویت، به قرآن عزیز، کتاب
هویت و هستی ما، دلهامان را جریحه دار کرده. اهانت به قرآن، یعنی اهانت به خود خدا... خدای خوب و عزیز ما... به محبوب ما بی حرمتی شده...
 تابحال در رثای قرآن نگریسته بودیم...

ای خدا...

 یقین دارم، زمین و زمان بر این مداری که چند سالست می بینیم، نمی تواند پایدار، بچرخد...
یقین دارم، نظام تکوین تو، بر این مدار، تاب و تحمل ندارد...
خدایا، ذره ذره، قطره قطره، مو به مو، نفس به نفس،
همه اجزای عالم وجود، بی صبرانه، عطشناک، دوری ولی  اعظمت را فریاد می کنند...
خدایا،  یتیمیم... پدر ما برسان...

یا علی مدد


کشکول...

بنام خدا
سلام بر همه دوستان عزیز
میهمانان خوب این سرای محبت

امیدوارم، همه OK باشید(بابت OK از جناب فردوسی معذرت میخوام... سعی می کنم دیگه تکرار نشه... )
اول از همه از اظهار لطف بی شائبه همه شما خوبان، که به غرفه ما در نمایشگاه تشریف آوردید، و یا پیغام گذاشتید، صمیمانه تشکر می کنم. جز این هم از شما انتظاری نداشتم.
کتاب کشکول پارسی و لوح فشرده اش، بازتابهای متفاوتی داشت.بعضی تعریفهای آنچنانی کردند، بعضی دلخور از اینکه متنشون تو کتاب نبوده، بعضی نسبت به نوع انتخابها، انتقاد داشتند و ...

باید عرض کنم که ما تقریباً از 25 اسفندماه سال گذشته کار تهیه کتاب و سی دی را کلید زدیم. ایام عید تقریبا مشغول بودیم و 15 فروردین اطلاعات را از سایت برداشتیم و کار وارد فاز اصلی شد. قبول کنید که انتخاب نوشته های خوب، که دارای شرائط اعلام شده از طرف ما باشد، آنهم از بین حدود 4 میلیون کلمه متن! کار بسیار مشکلی بود. ما مجبور شدیم بخشی را به عهده الگوریتمهای هوشمند کامپیوتری و بخشی را با گزینش دستی انجام دهیم و اعتراف می کنم که گزینش ها بدون ایراد نبوده است. سعی می کنیم برای کتاب بعدی ساز و کار مناسبی فراهم کنیم تا بخشی از انتخاب توسط خود شما انجام شود.

اما، درباره ستاره چشمک زن در زیر جعبه نظر خواهی... خب عزیز من اینکه پرسیدن نداره. روش کلیک کنید تا همه چیزو بفهمید... بله : امتیاز دهی شما به متنی که خوانده اید. شما یکی از گزینه ها را انتخاب می کنید و نظرتون رو ارسال می کنید. کنار نظر ارسالی شما رنگ امتیاز شما که نشان دهنده نظر شما درباره متن است، و به عبارت دیگر نشان دهنده نمره شما به متن وبلاگ است به نمایش در می آید. ضمناً اگر پیشنهادی درباره عبارتهای بخش امتیازدهی دارید، بدهید.

درباره مطالبی که کم و بیش از دوستان میشنوم و در مورد ادعاهای بی اساس بعضی وبلاگ نویسان، باید بگویم: ما ممکن است با بعضی از وبلاگ نویسان سابقه سلام و علیکی داشته باشیم که مربوط باشد به قبل از پارسی بلاگ، اما ادعای دخالت و مدیریت در سیستم، به هیچ وجه و از جانب هیچ کس صحیح نیست. جز من و آبدارچی هیچ وبلاگ نویس دیگری در سیستم جوابگوی امور مدیریتی و دخیل در آن نیست و کامنتهای ما دوتا هم فقط با امضای الکترونیکی معتبر است.

توصیه ای هم دارم برای چند وبلاگ نویس بازیگوش و شیطون، که هی خودشون برای وبلاگ خودشون کامنت خصوصی الکی می فرستند تا آمار کامنتهاشون بالاتر بره و یا بصورت مجازی با باز کردن مکرر صفحه وبلاگ خودشون، آمار بازدیدکننده را بالا می برند و البته ما براحتی میتونیم جلوگیری کنیم ولی، اونا بشنوند : نکن جان من... نکن... زشته... عیبه... خوبه معرفیت کنم ، ضایع بشی؟...

ضمناً دوستانی که متقاضی خرید محصولات ما هستند، میتوانند به آدرس صفحات مربوط به کشکول پارسی و لوح فشرده مراجعه و اقدام فرمایند.

با آرزوی موفقیت همه شما

 

 


مجوز و اینها...

بنام خدا

سلام بر همه عزیزان

1- شکر خدا کتاب کشکول پارسی رفت زیر چاپ...آنگونه که به ما قول داده اند، باید از صبح یکشنبه بتوانیم کتاب را در غرفه عرضه کنیم. البته از همین امروز CD ما در غرفه آماده عرضه بوده و شکر خدا نمایشگاه از صبح، با استقبال خوبی مواجه بوده است. آدرس غرفه ما : ساختمان میلاد - طبقه همکف - غرفه 51 .

2- تغییراتی در سیستم دادیم که شکر خدا سرعت به نحو محسوسی افزایش یافته و ضمناً ازین به بعد اگر اول آدرستون www هم بگذارید، ایرادی نداره و وبلاگتون میاد. به عبارت دیگر ما تا قبل ازین، www را پشتیبانی نمی گردیم که ازین به بعد پشتیبانی میشه.

منتظر دیدن همه شما در نمایشگاه کتاب هستیم.

یا علی مدد


ماشین، یا انسان...

بنام خدا
....الو...سلام علیکم
-سلام، بفرمائید..
کتابخانه (....)؟
بله...
آقای (...) تشریف دارند؟
بله... گوشی...
...جناب آقای (...)...؟
-بله بفرمائید...
ببخشید مزاحم شدم، از ارشاد
سراغ گرفتم، گفتند ظاهراً کتاب کشکول پارسی
برای بررسی به شما داده شده... همینطوره ؟
- بله...
...میخواستم ببینم کار در چه مرحله ایه؟ کی میتونیم ایشالا مجوزشو بگیریم؟
-هنوز خیلی کار داره... فکر نمی کنم به این زودیها آماده بشه...
...جدی می فرمائید؟ ولی ما به دوستان قول داده ایم... برای نمایشگاه کتاب باید آماده بشه...
- به من مربوط نیست. 400 صفحه کتابه... منکه نمی تونم همه وقتمو برای کتاب شما صرف کنم...
...خواهش من اینه که اگه ممکنه، همکاری بفرمائید... ما به دوستان قول داده ایم...
-چند وقته کتاب رو داده اید؟
... یک هفته است (که پیش شماست)...
خب، من باید همه این 400 صفحه رو بدقت بخونم... هنوز خیلیش مونده... منکه نمی تونم درس و کارهای دیگه رو تعطیل کنم...ساعت 11 شب هم که میشه باید بخوابم، نمی تونم که با خواب آلودگی کتاب شما رو بخونم، یا از وقت خوابم بزنم...
حالا من از شما خواهش می کنم... ما داریم یک کار فرهنگی مثبت انجام میدیم و انتظار داریم همه دلسوزان، همکاری کنند، من خودم چندبار کل کتاب رو مرور کرده ام مطمئن باشید مشکلی نیست...
من هم تا اینجاش که خونده ام خوشم اومده ولی باید همه را بدقت بخونم... شاید یک جمله داشته باشه که بایستی تجدید نظر بشه...
...آخه اگر امروز ندید، به اولین روز نمایشگاه نمیرسه و کار لطمه میبینه...
-خب میخواستید زودتر اقدام کنید...
...ما اطلاعات رو تا روز 15 فروردین برای کتاب در نظر گرفتیم و نمی تونستیم...
-خب میخواستید تا آخر اسفند بگیرید...
...حالا من تقاضام اینه که شما همکاری بفرمائید که ایشالا کتاب به روز اول برسه...
خیلی بعید میدونم بتونم به این زودی ببینم...
خب من کی مجدداً مزاحم شما بشم، ایشالا تا فردا میتونیم روش حساب کنیم؟
شما دیگه مزاحم من نشید!!! و از همون ارشاد سراغ بگیرید...
.................................................

 این مکالمه برای روح من خیلی سنگین تموم شد... شاید به عمرم، اینطوری از کسی تقاضا نکرده بودم و باورم هم نمیشد که اونطرف خط، هر کی که هست،باهام اینطوربرخوردی داشته باشه. صحبتهای اون آقا از نظر منطقی و قانونی مشکل چندانی نداشت، اما از نظر اخلاق و وجدان، خیلی... و البته و صدالبته ما مثل آب، به اخلاق وتعهد کاری نیازمندیم... ضابطه و قانون، بدون اخلاق، مال ماشین است، مال ما انسانها که نیست... وای بروزی که ما ماشین شده باشیم...

...نمی دونم، شاید هم من یه جائی با کسی همچین برخوردی داشته ام، که حالا به خودم برگشته... چون به دفعات، برام ثابت شده که آدم همیشه نتیجه کار خودشو میبینه...
شاید هم تلنگری بوده، تا زشتی این کار را لمس کنم و خودم یکوقت با کسی اینطور نباشم...
حافظ به کمکم اومد که :

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند

در هرصورت، الان که سه شنبه بعدازظهر است، هنوز این مجوز به دست ما نرسیده. فعلاً لوح فشرده ما که نیاز به این کارهانداشته، آماده است، کتاب رو هم با یاری حق،سعی می کنیم تا اوایل هفته آینده برسونیم...
در نمایشگاه کتاب از صبح روز چهارشنبه منتظرتان خواهیم بود
آدرس ما : نشر الکترونیک ( ساختمان میلاد ) طبقه همکف - غرفه 51.

الخیر فی ما وقع


کتاب و سی دی...

سلام بر همه عزیزان.

با تلاش شبانه روزی همکارانم، کتاب منتخب، آماده چاپ شده و سی دی هم مراحل نهائی خود را طی میکند. در نمایشگاه کتاب منتظر شما خواهیم بود.

کتاب جالبی از کار در آمده که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد رو میشه توش پیدا کرد. سی دی هم حاوی متن همه وبلاگها و کامنتها بهمراه تصاویر و قالبهای شماست. حتی تصاویری که از جاهای دیگر انتخاب کرده اید و در سایت یا کامنتها گذاشته اید، دانلود شده و بر روی سی دی جای گرفته و وبلاگ شما با همه تصاویرتان، روی سی دی موجود است.

در ضمن قرارست برای شما ایمیلهائی هم ارسال کنیم که در آن آدرس غرفه و دیگر اطلاعات لازم را خواهیم داد.

چون کتاب، با تیراژ محدود منتشر میشود، دوستانی که قصد پیش خرید کتاب را دارند می توانند به آدرس amir@ParsiBlog.com  میل بزنند. کتاب با قطع وزیری و جلد شمیز است و حدوداً 400 صفحه دارد.

قیمت کتاب به همراه سی دی : 3950 تومان.

قیمت کتاب : 2950 تومان.

قیمت سی دی : 1950 تومان.

کتاب و سی دی در نمایشگاه با 10 درصد تخفیف عرضه می شود و برای دوستان عزیز پارسی بلاگی، 15 درصد تخفیف در نظر گرفته شده است.

موفق باشید

 


وبلاگ مطلوب

بسم الله النور
سبحانک یا الهی و بحمدک

به اطلاع عزیزان برسانم که در حال نهائی کردن
سیستم پارسی یار (اورکات) هستیم... سعی خواهیم کرد
به تدریج، امکانات مربوط به شبکه یاران را توسعه دهیم.

سخنی هم دارم با عزیزان وبلاگ نویس، ساکنان خوب خانه محبت ما.
ضرورت دارد ما بدانیم که تفاوت وبلاگ با یک وب سایت و یا یک پایگاه خبری چیست. وبلاگ محلی است برای انعکاس نوشته های خودمانی، تحلیلهای شخصی، خاطرات کوتاه، نقل مطالب کوتاه و جالب و متونی ازین دست. در وبلاگ، باید حتی الامکان، خودتان بنویسید و خودتان آفریننده مطالب باشید.
محیط تعاملی و چند سویه ای که در وبلاگ وجود دارد، برای رشد اندیشه، قلم و علم و فهم ما، بسیار مناسب است، به شرطی که درست از آن بهره بگیریم.

نوشتن تنها هم وبلاگ شما را کامل نمی کند. شماباید برای تراوشات ذهنی و نوشته های دیگر دوستانتان، ارزش قائل شوید. با مطالعه دقیق مطالبشان، آنها را از نظر واندیشه خود بهره مند سازید و با اظهار نظر دقیق وحساب شده، خود را بعنوان یک فکر واندیشه، به دیگران معرفی کنید، نه اینکه صرفاً پیام هائی مانند خوب بود، زیباست، به من هم سر بزنید،... بگذارید. محتوای نظر شما باید خواننده را به سر زدن به وبلاگ شما ترغیب کند.

عزیزان، هرگز به وبلاگ نویسی ، به عنوان یک سرگرمی و وقت گذرانی و یا عامل شهرت که در دنیای مجازی معمولاً کاذب است، ننگرید. یک هدف متعالی وسازنده برای خود در نظر بگیرید و سعی کنید تنظیم مطالبتان در آن راستا باشد، آنوقت پس از مدتی خواهید دید که از این رهگذر چه پیشرفتهائی در شخصیت ، قلم و اندیشه شما و البته دوستانتان بدست آمده است.

طبعاً
وبلاگ جای کپی پیست کردن محتوای کتب و مقالات و اشعار دیگران نیست.
وبلاگ جای کپی پیست کردن محتوای سایتهای خبری و یا علمی و پژوهشی نیست.
وبلاگ جای کپی پیست کردن لینکهای موزیک و دانلود و معرفی فلان خواننده و فلان هنرمند ... نیست.
وبلاگ جای مطالب طولانی و خسته کننده نیست. حجم مطالب هر نوشته نباید بیش از یک صفحه باشد، وگرنه کسی حوصله خواند آنها را نخواهد داشت.

در صورت علاقه به فعالیت در موارد بالا، باید در سایتها به دنبال آن بود و صد البته نباید از وبلاگ بعنوان یک وب سایت استفاده کرد.

وبلاگ محلی است برای تجلی شخصیت شما و رشد همه جانبه آن.

موفق باشید


سین غایب...

بنام تو
ای برگرداننده دلها و دیده ها
ای تدبیر گر روز و شب
ای گرداننده حال وهواها
بهترین حالها را بر دلهای ما جاری نما ...

بارالها، درود و رحمت بی انتهایت را
بر محمد، حبیبت، و بر دودمان نورانیش، فرو فرست.

خدایا، باز گردشی دیگر
از تدبیر امورت، ورق خورد
باز یک دور دیگر، خاک،
بدور محبوبش، مهر، گردید...

ماه ما، امروز جایش خیلی خالی بود
سر سفره هفت سین، سید و آقای ما...

خدایا، در شبهای تاریک، تنها نشانه ای
که از نور مهر، می توان یافت، ماهست و ماهتاب،

و او...،  در ظلمت این تیره خاک، تنها نشان از تو...
تنها تجلی تو، تنها آئینه تمام نمای تو...

خدایا، سالی دیگر طی شد...
و ماه ما، هنوز عیان، نتابیده...
خدایا چشمها، در عطش سیری ناپذیر نگاهش
بی قرار ماند.....
خدایا التهاب دلها را ببین...

خدایا، حال که خودت، در فصل زندگی،
ظهوری تازه کردی، تو را به عصمت سبزه ها،
که ماه ما را برسانی...

و اما تو...
ای یادگار قبیله نور، ای سوار سبز امید،
تو را به قریه سرچشمه های پاک نیاز ...

فقط بیا...

بیا که فصل بهارست تا من و تو بهم
بدیگران بگذاریم باغ و صحرا را


....................................................................

برای همه عزیزانم، در این خانه محبت
و برای همه جوانان پاک این خاک آسمانی،

روزهائی مالامال از یاد خدا، که مبدا همه خوشیها
و خوشبختی هاست، آرزومندم.
نوروزتان مبارک


حیدر مدد