مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

گذر...

بنام خدا
سلام بر همه عزیزانم در پارسی بلاگ
امیدوارم که همه خوب و خوش و خرم باشید.

تابستانست و فصل تعطیلی و گرما. معمولاً جوانان هم سن و سال من(!) اوقات فراغت بیشتری دارند و فرصتهایی طلایی برای رشد و تعالی علمی، فکری و اجتماعی به وجود آمده است.(این که خیلی کلیشه ای شد...)

خب بگذریم...، که گذر، خوب چیزیه آقا! خوب! خوب! هم ورزش است،هم تفریح ، هم آدم در حین گذر، احیاناً دیدی به مناظر اینطرف و آنطرف می زند...

بگذریم...، که گذر، خوب چیزیه آقا! خوب! خوب! هم ممکنه آدم تو راه گذر، یه دوستی، رفیقی، همولایتی، همکلاسی چیزی رو ببینه و وایسه یه کم اختلاط.

بگذریم...، که گذر، خوب چیزیه آقا! خوب! خوب! گذر، به بدن آدم یادآوری می کنه که ساکن نیست. تمام وجودش با سرعت نور (که همان زمان باشه)، در حال حرکته...

بگذریم...، که گذر، خوب چیزیه آقا! خوب! خوب! گذر، قدیما به بعضی کوچه های خاص هم می گفته اند : گذر لوطی ممد، گذر هفت قلعه، گذر میراب و ...

بگذریم...، که گذر، خوب چیزیه آقا! خوب! خوب! گذر، لازمه جدائی ناپذیر زندگیست. گذر قانون زندگیست، همانگونه که آشنائی، تصادف زیبای زندگی...

بگذریم...، که گذر، خوب چیزیه آقا! خوب! خوب! بعضیا به گذرنامه، می گن گذر... گذرنامه هم چیز خوبیه، مجوز عبور از یک بدنه به دیگری... مجوز بدن است، اما دل...، نه.

و بالاخره بگذریم...، که گذر، خوب چیزیه آقا! خوب! خوب! گذر... همیشه اش هم البته خوبِ خوب نیست... بعضی وقتها تلخ میشه...، وقتی که پای دل...، پای دل وسط باشه...

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...
 


عشق یعنی...

چهره‌ها با اشک زیبا می‌شود
عشق با تصویر معنا می‌شود

عشق یعنی دل سپردن در الست
از می وصل الهی مست مست

عشق یعنی ذکر ناموس خدا
یا علی گفتن به زیر دست و پا

عشق یعنی جلوه صبر خدا
شرم ایوب نبی از مرتضی

عشق یعنی صبر در هنگام خشم
عشق یعنی جای سیلی روی چشم

عشق بر دلها شهامت می‌دهد
عشق بر غمها حلاوت می‌دهد

عشق بر دلداده فرمان می‌دهد
عاشق جان داده را جان می‌دهد

عشق باعث شد که دل سامان گرفت
پشت درب خانه زهرا جان گرفت

عشق یعنی صحبت بی ‌واهمه
عشق یعنی انقلاب فاطمه

عشق یعنی عشق ناب فاطمه
بیت‌الاحزان خراب فاطمه

عشق یعنی صحبت بی ‌واهمه
حیدر دربند پیش فاطمه

آنکه خود مرد دلیر جنگ بود
دستگیر فرقه ای صد رنگ بود

عشق یعنی غسل زیر پیرهن
دست بیرون کردن از زیر کفن

عشق یعنی عاشقی در تار و پود
گردش دستاس با دست کبود

عشق یعنی گریه های حیدری
دختری دنبال نعش مادری

عشق یعنی قلب چون آیینه‌ای
جای میخ در به روی سینه‌ای

عشق یعنی انتظار منتظر
سینه‌ای مجروح از مسمار در

عشق یعنی طاعت جان آفرین
رد خون سینه بر روی زمین

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه


زیارت امام...

بنام خدا
سلام بر همه عزیزانم.
امید که گرمای تابستان، از دلهایتان پیشی نگرفته باشد و لطف و صفای جوانی را با فروغ مهر و محبت آسمانی، درآمیزید.

جای همه شما عزیزان خالی، چهار پنج روزی مشهد مشرف شده بودم.امروز صبح برگشتم و آنجا هم همه شماها را دعا کردم.

بعضی وقتها فکر می کنم که آیا یکی از بزرگترین حسرتهای ما در روز قیامت، کوتاهی در زیارت مزار اماممان نخواهد بود؟ جائی که فرموده اند زیارت آن، معادل 1000 حج و 1000 عمره است. اگر به درستیِ فرموده هایشان، ایمان داشته باشیم، حتماً با یک زیارت اینهمه ثواب را به ما می دهند و اگر جدی نگیریم، خودمان ضرر کرده ایم...

تازه این وعده های شیرین، مال آدم های معمولی است و بقول معروف دل خوش کُنک برای آدمهای حسابگر و عوام امثال بنده است، وگرنه زیارت مزار ولی خدا را با این حسابگریها چه کار؟

امیدکه این تابستان همه شما عزیزان هم موفق به درک این فیض عظیم بشوید.
راستی، ده تائی قالب قشنگ آماده شده که تا فردا در سیستم نصب میشه و شما میتونید استفاده کنید.

موفق باشید


ما و انتخابات ...

بنام خدا

این روزها، به قول مصطلح، تنور انتخابات داغ است.
همه جوره فکر می کردم بعضیها تبلیغات بکنند، اما اینجوری نه...
کارهای بعضی، مضحک است،
بعضی دردناک است،
بعضی شرم آورست،
بعضی...
چه بگویم؟ باید تو مملکت خودمون هم ، جلوی غریبه ها آبروداری کرد...در تعجبم که چطور کسانی به خودشان جرأت میدهند برای کسب رأی، به مکتب اهل بیت پشت کنند؟ چطور، برای صندلی ریاست، بعضی حاضرند سرمایه های معنوی یک تمدن عظیم و متعالی را بی محابا دستمایه خودپرستها کنند؟
چطور....؟؟؟
من که متحیرم ... آیا مردم فهیم و بزرگ ما را اینقدر از نظر درک وفهم دست کم گرفته اند که به این روشها متوسل می شوند؟ امیدوارم همه ما مواظب باشیم در این غوغاها جَو گیر نشویم.

خوب، چند حرف دوستانه با شما دختر و پسر گرامی، میهمانان خوب این خانه محبت دارم :
عزیزم،
اگر شما در هوای آسمانی ایران نفس می کشی،
اگر در شناسنامه تو، افتخار بزرگ تابعیت ایران درج شده،
اگر انسانی هستی که برای خودت و فکر واندیشه ات ارزش قائلی،
اگر خود را در توده میلیونی جمعیت خداجوی ایرانی دارای هویت میدانی،
اگر حفظ سرمایه های عظیم ایران عزیز و حاکمیت و امنیت ملی آن برایت مهم است،
اگر برای خون شهیدان، حرمتی می شناسی،
اگر از حیات، یعنی شور امید برای آینده بهتر ، بهره ای داری،
اگر بجای غُر ولُندها و بهانه گیری های سوسول مابانه، اهل عقل و منطق هستی،
و دهها و صدها اگرِ دیگر...
در درجه اول، باید در انتخابات، فارغ از همه حرف و حدیثها، شرکت کنی.
این یک ضرورت انکارناپذیر است.

و اما به چه کسی رای بدهیم...
چند کلام دوستانه دیگر دارم برای خودم و شما عزیز :
این انتخابات و دهها دیگر ازین قبیل، می آید و می رود... روزی می رسد که ما به تنهائی، با او به تنهائی، روبرو می شویم. خودش جلّ و علا فرموده که (ذرنی و من خلقت وحیدا) مرا با کسى که او را خود به تنهایى آفریده‏ام واگذار!
آنروز، باید برای تنها او پاسخگو باشیم. آنروز دیگر از هیچ جنجال
و حمایت و تحریم و ... خبری نیست و آنجا محضر حقیقت و صدق است.
تنها و تنها پاسخی پذیرفته است، که مطابق خواست او باشد، پس :

به کسی رای ندهیم که دل مان می خواهد، به آنکه او راضی است...
به کسی رای ندهیم که فلانی به ما گفت، چرا که ما به تنهائی باید جواب بدهیم...
به کسی رای ندهیم که حرمت او، دستوراتش و دوستانش را پاس نمی دارد، چه در سخن و ظاهر، چه در عمل و باطن، چه او، حرمت شکنی را از هر که باشد، نمی پذیرد.

به کسی رای بدهیم که برای خدا و خلق خدا باشد...
برای خدا تحقیق کنیم و برای او رای بدهیم، اگر هم در تشخیص خطا کردیم، ملامتی بر ما نخواهد بود، چرا که (لا یکلف الله نفسا الا وسعها) خداوند به اندازه توان، از ما تکلیف می خواهد و بس.

من هم هنوز تصمیم نهائی خود را نگرفته ام،
فعلاً بین سه چهار نفر مردّدم و هنوز بررسی هایم نهائی نشده است. امید که لذت بخش ترین لحظاتمان، همان وقتی باشد که با او به تنهائی روبرو می شویم.

یا علی مدد


نتایج نظرسنجی پارسی بلاگ

بنام خدا

سلام بر همه عزیزان .

نتایج نظرسنجی پارسی بلاگ تا حدود ساعت 6:30 امروز دوشنبه 23 خرداد، به شرح زیر است. تعداد کل آرای شما 1579 رای می باشد. خدای بزرگ را به شهادت می گیریم که در نتایج کوچکترین دستکاری نکرده ایم.

احمدی نژاد
27.55 درصد
معین
20.39درصد
قالیباف
19.63درصد
هاشمی
17.86درصد
لاریجانی
7.03 درصد
کروبی
3.17 درصد
مهر علیزاده
2.28درصد
رضایی
2.09درصد

عصر جمعه

بنام خدا
عصر جمعه است.
در دفترم ، تنها ، نشسته ام، و به کارهای سایت رسیدگی می کنم.
هوای بیرون، رو به تاریکی می نهد و غم سنگینی، بر دل آدم می نشیند.
خدایا، ما لیاقت نداریم. این حرف آخر ما. هر چه باشد، شما خدائی. شما بزرگواری.
خودت میدانی چه می خواهم بگویم، عصر جمعه ای...
هیچ وقت، تیتراژ آخر سریال سربداران یادم نمی رود...
مردمانی که با آرایش نظامی و بیرق، از سراشیبی دامنه کوه بالا می رفتند
 و شیپور جنگ می نواختند...
قدیمترها، مردم، صبحهای جمعه، به بیرون شهر می آمدند، با لباسهای رزم،
و آماده برای نبرد... یک اسب بی سوار، پیشاپیش حرکت می کرد...
که... خدایا، ما آماده یاری رساندن به ولی اعظمت هستیم... این اسب،
این شمشیر و این جان ما. این جمعه او را به ما برسان...
حرکتی نمادین، که به گونه ای بسیار زیبا، فرهنگ انتظار را، به نمایش می گذاشت.
خدایا، ما لیاقت نداریم. خودمان خوب می دانیم... اما شما بزرگواری...
...................................

...................................

...................................

اما سایت پارسی بلاگ
از دیشب، نظرسنجی انتخابات را فعال کردیم.
این نخستین نظرسنجی سیستم ماست که به خواست خدا،
ازین به بعد نیز با طرح موضوعات متنوع، ادامه خواهد یافت.
به زودی نسخه جدید پارسی بلاگ، بروزرسانی می شود.
تغییرات زیادی داده ایم که بعضی را شما خواهید دید و بعضی را نه...
ما برای حفظ کارائی و کیفیت سیستم، عضویت را بصورت دعوتنامه ای
در آورده ایم. هر کسی که می خواهد عضو شود باید یک وبلاگ را بعنوان معرف، تعیین کند و معرف، در بخش مدیریت وبلاگ خود، تقاضای ثبت نام را تایید یا رد می کند. علاوه بر آن، افرادی که تاکنون عضو شده اند و البته فعال بوده اند می توانند از افراد غیر عضو برای عضویت، دعوت نامه بفرستند...
نهائی سازی سیستم پارسی یار را چندی متوقف کردیم و احتمالاً در آینده نزدیک باز به دست خواهیم گرفت. اگر خدا بخواهد، سعی می کنیم تا اواسط تابستان آنرا آماده کنیم.

باقی بقایتان
حق نگهدارتان


عکس من...

بنام خدا
سلام برهمه رفقا
عرض کنم که یه مدتیه بعضی از دوستان کنجکاو (همون ف... خودمون)
مشتاق زیارت جمال چکش خورده بنده شده اند،
بنده هم که خجالتی (البته کمی تا قسمتی) هستم،
تدبیری اندیشیدم تا یه جورائی نه سیخ بخوره تو کله ام
نه کباب، بخورم تو کله اش...(..بابا تدبیر...)
ابتدا دو انگشت مبارک را در جیب بغلی خودمان
فرو بردیم و گواهینامه رنگ و رو رفته را که عکسی
قدیمی از دوران خوش تیپی ما داشت، در آورده،
پس از آنکه نگاهی خریدارانه به آن بنمودیم (بابا خوش تیپ...)، کامپلوترمان
را وراندازی کردیم تا ببینیم به کجایش باید عکس داد.
درزهای پشت تلویزیونش که تنگ درست کرده اند و هر چه کردیم
گواهینامه وارد نشد. این سوراخی هم که آبدارچی گهگاه از این دایره های براق داخلش میذاره، هم... خیلی نامرده... گواهینامه رفت داخلش و دیگه در نیومد...
خلاصه... دیدیم که اینجوری که نمیشه... باید یه جوری عکسمان را بهش
بدهیم تا به شما نشان دهد. تصمیم گرفتیم خودمان را نقاشی کنیم...
آبدارچی را نواختیم که بیا یه چیزی بیار من نقاشی کنم. او هم نکرد کاری و
برنامه ای آورد بنام پینت (بابا گرافیست...). فکر کنم مال ویندوز منشی حضرت نوح بود.
خلاصه ما نقاشی کشیدیم، نقاشی کشیدنی...شما ببینید تا من توضیحاتش را بدهم :

از کله مبارک شروع کنم :
اون تیکه وسط که یه خط صاف شده : ... به به چه دشت هموار، آسمان صاف و هوای دل انگیزی... این مربوط است به آبدارچی...
زیاد توضیح نخواهید وگرنه بقیه اش هم صاف می شود... ورشکسته مان
کرد از بس پول چای و شیرینی ازم میخواد... توی این نمایشگاه هم که
بنابر قول بعضی از متدینین، پف و پف سیگار میکشیده و پولش رو
به حساب من بیچاره می نوشته... شما بودید تاس نمی شدید؟

واما اون دایره پائینی که از کله ام کمی (البته، فقط کمی) گنده تره :
سینه و شکم اینجانب. این مربوطست به عیال بنده که غذاهای خوشمزه
می پزد و هی اصرار و اصرار که بخور... خب چاق میشم دیگه... چه کنیم
زندگی سخته...
اما داستان پاها : یکی خط صاف و دیگری کج و مج شده. تفسیر پا و دستم
به عهده شما. بیبینم چیکار می کنید.
اما سلام روی سینه : اون برای شما عزیزان است.