سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

درسی که باید از یک دختر سه ساله گرفت

بنام خدا
دختر کوچکم، که تقریباً سه ساله است، دو دوست هم سن و سال دارد که نام هر دو نرگس است. یکی دختر خاله اش که در شهر ما ساکن نیست و یکی هم دختر یکی از خویشاوندان که در نزدیکی منزل ما هستند.
نرگس دختر خاله اش را کم و بیش یکی دو ماه یکبار چند روزی می بیند و با هم بازی ها و مراودات دخترانه دارند. نرگس خویشاوند را البته بیشتر، شاید هفته ای یکی دو بار میبیند، یا در مسجد محل و یا در میهمانی ها و محافل فامیلی. با این نرگس هم بازی و مراوده دارد.
خوب می دانیم که بچه ها، همیشه از بازی هایشان خاطره دارند و پس از اینکه مهمانی ها تمام شد، خاطرات بازیها را برای اهل منزل تعریف می کنند. فلانی چکار کرد، فلانی چه گفت، من چه گفتم و ... بازی هایشان را سر فرصت بازسازی و داستان پردازی می کنند و آنطور که دوست دارند پر و بالش میدهند و به تصویرش می کشند.
نکته بسیار جالب توجهی که من در تعریف و توصیفهای دخترم به آن بر می خورم، آدرس دهی دقیق و مستند در تعاریف کودکانه است. دخترم با یک کلمه مشترک "نرگس" مواجه است که دو مصداق بیرونی دارد. یک نرگس دخترخاله و یکی نرگس خویشاوند. وقتی سخن از نرگس می شود، اگر نرگس خویشاوند مورد نظرش باشد از عبارت "نرگس آقای ملکیان" استفاده میکند. اگر نرگس دخترخاله مد نظرش باشد، بجای کلمه نرگس، عبارت "اون نرگس که مامانش خاله سعیده است" را بکار می برد.
این تفاوت آدرس دهی ریشه در یک ضرورت بسیار مهم و کلیدی در نطق و منطق، یعنی استفاده دقیق و مستند از کلمات دارد. یک دختر بچه سه ساله متوجه است که بعضی از کلماتی که میخواهد به کار ببرد در لفظ مشترک و یکسان اند اما معانی و یا مصادیق بیرونی متعددی می تواند داشته باشد که اینها تفاوتهای جدی و ماهوی با هم دارند. لذا وقتی دارد صحبت میکند اگر احتمال جدی بدهد که با بکار برد کلمه مشترک، مخاطبش دچار اشتباه یا کج فهمی می شود، کلمه اش را با یک عبارت توضیحی تکمیل  می کند به گونه ای که کلمه مشترک، به عبارت مختص آن مفهوم مد نظرش تبدیل می شود.

اشتباه در فهم عبارات مشترک یک کودک، اهمیت چندانی ندارد و به جایی بر نمی خورد، اما وقتی نخبگان سیاسی، علمی، دینی سخن می رانند و از کلمات و عباراتی بهر می گیرند که بعضی از آنها ممکن است دهها قرائت مختلف، کارکرد متفاوت و بعضاً متناقض داشته باشند، این برداشت متفاوت می تواند به بروز نتایج فاجعه باری منجر بشود. صد افسوس که بسیاری از نخبگان ما تفاوت معانی واژه های مشترک و ضرورت تصریح به منظور دقیق از بکار بردن کلمات مشترک را به اندازه یک کودک سه ساله که میخواهد قصه ی بازی هایش را تعریف کند، درک نمی کنند.

بسیاری از اوقات توضیح مشترکات به قرینه معنوی حذف می شود. شاید گوینده قیافه ای حق به جانب بگیرد و بیان کند که "وقتی من با این سوابق فکری و عملی حرف از فلان مفهوم می زنم دنباله ای ازسوابق قبلی من این مفهوم را همراهی میکند که هر شنونده ای، فضای فکری خود را نسبت به من با آن سوابق قبلی بازسازی می کند و مفهوم مشترک را در آن فضا معنا میکند".
این سخن آنگاه درست و قابل قبول است که بدانیم و مطمئن باشیم همه مخاطبان احاطه کامل به چنین پیشینه ای دارند و صداقت و امانت داری را در اظهار نظر و قضاوت مدنظر قرار می دهند.
دنیای فراگیر رسانه ای پیش روی ماست که در آن سخنان گوینده، به وسعت کل جهان مخاطب دارد. درصد بسیار اندکی از مخاطبان، احاطه لازم را بر پیشینه افکار گوینده دارند.

افزون بر آن دنیای رسانه در اکثر موارد بسیار منفعت طلب و ماجراجوست. اگر نادیده گرفتن پیشینه گوینده و چرخاندن مطلب مشترک او به سمت دیگر، برایش منفعت داشته باشد و یا موضوع پتانسیل و کشش لازم را برای تبدیل شدن به یک ماجراجویی و موج آفرینی رسانه ای داشته باشد، در انعکاس غیرواقعی منظور گوینده درنگ و تردید نخواهد کرد. به راحتی آب خوردن، عالماً و عامداً بدترین و جنجالی ترین منظورهای متصور از یک مفهوم مشترک را در قالب تیترهای خبری و رسانه ای و انواع تحلیلهای به ظاهر بی طرفانه، به خورد مخاطبان خواهد داد.

در این فضا تکلیف گوینده چیست؟ آیا نخبگان سیاسی، علمی، دینی ما کم به امثال این موج آفرینی های رسانه ای برخورده اند؟ کم قربانی برداشتهای ناجوانمردانه از سخنانشان شده اند؟ گوینده ی عاقل باید از هر کدام این موارد درس عبرت بگیرد. اگر خواست یک کلمه یا عبارت مشترک را در بزنگاه سخنانش بکار بگیرد، توضیح مفهوم مشترک و مختص کردن آن را بعنوان یک ضرورت، جدی بگیرد و گرنه آماده پایمال شدن و خرد شدن زیر امواج سهمگین رسانه های ماجراجوی منفعت طلب باشد.


سرویس وبلاگ، وزیر ارشاد و کار بزرگ فرهنگی

 m.hadi.shariati:  سلام صبح بخیر ایران
 me:  سلام. صبح بخیر
 m.hadi.shariati:  همه برنامه نویش ها سحر خیزند؟
 me:  نه
ما که نیستیم
 m.hadi.shariati:  آخه من امروز یکم زود بیدار شدم جو گرفتم از باب مورچه و آب و نوشابه باز کردن واسه خودم
 me:  منم از دستم در رفته :دی
 m.hadi.shariati:  خوب الحمد لله
 me:  یعنی مجبور شده بودم :دی
 m.hadi.shariati:  نپرس چرا سنگین تره؟
 me:  باید خانواده رو می بردم جایی :دی
 m.hadi.shariati:  شمام مثل ما گرفتاری پس
آقا یک سوال یه چند وقتیم درگیرشم
 me:  در خدمتم
 m.hadi.shariati:  شما فکر می کنی وب فارسی از لحاظ فرهنگی کجاش مشکل داره
یعنی اگه یکی یه روز خواس یه کار متفکرانه بکنه باید چکار کنه
 me:  از این لحاظ، نمیشه خیلی بین وب فارسی و خود جامعه فعلی ایران تفاوتی قائل شد
هر چی همون هس اینم هس
 m.hadi.shariati:  بیشتر بازش می کنی؟
 me:  وب هم یه برش خاص از جامعه واقعی ایرانه
با همه پیچیدگی ها و نقاط ضعف و قوت و...
خیلی نمیشه این دو رو جدا از هم تحلیل کرد
 m.hadi.shariati:  آخه اینترنت یک رسانه است ها
 me:  بله خودش یک رسانه است
مثل بقیه رسانه ها
ویژگیهای خاص خودشو داره
اما در سوال شما
 m.hadi.shariati:  یه رسانه با تراکم پر فشار تعاملات که بشدت خودشو می خواد شبیه یه جامعه حا بزنه
 me:  وضعیت فرهنگی وب فارسی رو پرسیدید
عرض من اینه که تحلیل فرهنگی وب
خیلی با تحلیل فرهنگی جامعه واقعی
تفاوت نداره
 m.hadi.shariati:  حرف جالبیه بهش فکرم کردم ولی اگه بخوام از اینترنت به عنوان یه ابزار واسه تعالی فرهنگ استفاده کنیم (جنبه رسانه ای) شدنیه؟
 me:  بله حتما شدنیه
 m.hadi.shariati:  من فرهنگ مساوی با آموزه و ارزش های دینی گرفتم ها
 me:  بله
وب یه ابزار با ظرفیت های بسیار گسترده است
هم منفی هم مثبت
 m.hadi.shariati:  خوب حالا اون کار اساسیه واسه رسیدن به هدف توی این فضا چیه؟
 me:  خب این خیلی مفصل و کلی هست
اما به نظرمن
بطور خلاصه
 m.hadi.shariati:  مثلا تبیان و راسخون پارسی بلاگ توی این مسیرن؟
 me:  1-خودسازی
2- شناخت خوب ابزار
3-مجهز بودن به هنر و تخصص و استفاده بهینه از انها
راسخون رو من نظری نمی دم
پارسی بلاگ هم یک سرویس وبلاگ هست
یعنی یک ابزار فنی
پارسی بلاگ خودش یک رسانه نیست
میزبان فنی تعداد زیادی رسانه است
یک سرویس وبلاگ تابلو و تریبون فرهنگی و کلا محتوایی بطور مستقل و مستقیم نداره
فقط میزبان است
 m.hadi.shariati:  مثل همه رسانه های دیگه : تلویزیون . روزنامه ... همه میزبان
 me:  بله وبلاگ یک رسانه است اما سرویس وبلاگ نه
 m.hadi.shariati:  ولی هدف کلی داره
 me:  سرویس وبلاگ فقط و فقط یک ابزار است
مثل اتوبوس که انسانها رو حمل میکنه
فوقش اینه که بگه من ادم خیلی بد رو سوار نمی کنم
سرویس وبلاگ یک رسانه نیست
وبلاگها رسانه اند
و ما میزبانی آنها را فقط بر عهده داریم
مدیر سرویس هم فوقش یکی دو تا وبلاگ داره یکی برا خودش یکی دو تا هم برا اخبار سایت ، پشتیبانی و ....
 m.hadi.shariati:  ولی توی اتوبوس هم ارزش ها حاکمند و واتوبوس ایران با آمریکا فرق داره مثل اینکه پارسی بلاگ با بلاگفا فرق داره
 me:  بنابراین توقع نقش آفرینی مستقیم فرهنگی نمیشه از یک سرویس وبلاگ داشت
خب بله یه اتوبوس مثلا میگه من بدحجاب سوار نمی کنم
یکی میگه برام فرقی نداره، مهم اینه که مسافر باشند
ما در حیطه ای که میتوانیم عمل کنیم
حداکثر توانمان را به کار میگیریم
مثلا وبلاگهای مغایر قوانین به سرعت مسدود میشوند
به گزارش های خطا با دقت و سرعت رسیدگی میشه
و کارهایی از این دست
 m.hadi.shariati:  من نمی تونم اینقدر راحت یک سرویس وبلاگ رو خنثی تلقی کنم
 me:  خب شما بگید مثلا چه کارهایی بکنه
 m.hadi.shariati:  بالاخره وقتی پارسی میزبان مثلا 10000 وبلاگ مذهبی میشه حجم زیادی محتوای مذهبی به وب تزریق می کنه
 me:  خب اینکه ویژگی طبیعی هر سرویس بلاگی هست
خواهی نخواهی محتوا به وب میره
 m.hadi.shariati:  ولی نه هدفمند
 me:  هدفمند یعنی ما خودمون مستقیما دیتای مذهبی تولید کنیم بفرستیم تو وب؟
این کار سرویس بلاگ نیست
سرویس بلاگ میزبان وبلاگهاست
 m.hadi.shariati:  ولی تریبونشو درست کردید
نه اصلا حرف من پارسی بلاگ نیست
 me:  خب تریبون درست کردن مساوی تولید محتوا نیست
اینهمه تریبون درست میشه بعضی تو مسجد استفاده میشه بعضیش توی جاهای دیگه
تریبون به خودی خود محتوا نداره
 m.hadi.shariati:  می خوام کلیت فعالیت فرهنگی توی وب رو بررسی کنم
 me:  سرویس بلاگ هم همینطور
خب؟
برای کار فرهنگی در وب
 m.hadi.shariati:  البته نمی دونم چرا شما اصرار دارید که پارسی بلاگ زمینه ساز تولید محتوای فرهنگی نیست ب اینکه همه پارسی بلاگ رو یک سرویس با مدیریت مذهبی می دونن
 me:  همه لطف دارند
اولا ما خیلی متنوع وبلاگ داریم
 m.hadi.shariati:  از طرف همه خواهش می کنم
 me:  مذهبی هم بخشی از ان هست
دوم اینکه شاید منظورشون اینه که
مدیریت سایت به مسائل ارزشی و دینی در سایت خود اهمیت میدهد
 m.hadi.shariati:  شاید
خوب از بحث بلاگ بیایم بیرون
 me:  این بحث ربطی به اینکه یک بلاگ سرویس خود دارای نقش فرهنگی مسقیم باشه نداره
این به سیاست مدیریتی بلاگ سرویس برمیگرده
ولی در هر صورت بلاگ سرویس یک ابزارست و یک میزبان است برای رسانه ای بنام وبلاگ
و خود بلاگ سرویس کارکرد رسانه ای نداره
 m.hadi.shariati:  کارکرد فرهنگی چی؟
 me:  ما هیچ تریبون مستقیمی  نداریم که بخواهیم در ان اعلام نظر و موضع کنیم
یا کار محتوایی و فرهنگی رسانه ای انجام بدهیم
 m.hadi.shariati:  یعنی کارکرد فرهنگی هم نداره؟
 me:  بطور مستقیم کارکرد فرهنگی نداره ولی غیر مستقیم، نوع مدیریت شاید تاثیر گذار باشه
مثلا تشویق نوشته های مفید و ارزشمند و موثر
 m.hadi.shariati:  من هم در همون سطح حرف می زنم
 me:  که اینم باز از خود ابزار بلاگ سرویس خارج میشه
میشه یه چیزی خارج بلاگ سرویس
یعنی خارج از ابزار
 m.hadi.shariati:  خب
حالا من دنبال یه تحول فرهنگی توی فضای وبم بنظرت شدنیه
 me:  حتما شدنیه
 m.hadi.shariati:  من امکان ذاتیشو کار ندارم روی امکان وقوعی حرف می زنم
 me:  اما چگونه؟
بستگی داره به خیلی چیزها
هر آن ممکنه حادثه ای یا اتفاقی، فضای وب رو متحول کنه
همینطور که در فضای واقعی جامعه هم این امکان هست
 m.hadi.shariati:  من دنبال یک اتفاق نیستم دنبال یک استراتژی تغییرم
 me:  ممکنه، اما آسان نیست
استراتژی ها رو اشخاص حقیقی نمی تونن به پیش ببرند
اگه وزیر ارشاد بودید حتما بهتون میگفتم چه باید کرد
از من و شما خیلی در این حوزه کاری ساخته نیست
چون اختیاراتشونداریم
 m.hadi.shariati:  یعنی از وزیر ارشاد ساخته است
 me:  بله، البته اونم دراز مدت
 m.hadi.shariati:  به نظرت گوگل تحول ایجاد نکرده تو وب
 me:  وب ما الانش هم یه موجود خیلی قاعده مندی نیست
تحول که چه عرض کنم
اطلاعات دنیا رو دارند مدیریت میکنند
 m.hadi.shariati:  گوگل یه شرکت خصوصیه با آدم کوچیک و مغزای فندقی
 me:  نخیر به هیچ وجه اینطور نیست
 m.hadi.shariati:  پس چه ربطی به وزیر ارشاد داره
 me:  تصمیم گیری استراتژیک در مورد کار فرهنگی در وب ایران
به وزیر ارشاد ربط دارد
 m.hadi.shariati:  دلیل؟
 me:  و البته بعضی دستگاههای دیگه
مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی
 m.hadi.shariati:  دلیل؟
 me:  چون قدرت تصمیم گیری و مدیریت در اون جایگاه تعریف شده
مدیریت کلان
 m.hadi.shariati:  کی میگه اینا هیچ مدیریتی بر وب ندارن
 me:  اگر دارند شما بگید ما هم مطلع بشویم
 m.hadi.shariati:  کی میگه ؟ اینا هیچ مدیریتی بر وب ندارن
 me:  جز فیلترینگ، من کار جدی و موثر دیگه ای سراغ ندارم
 m.hadi.shariati:  عزیز اشکال تایپی بود دوباره بخون باهم موافقیم شما هم موید
 me:  مشکل اینه که اونایی که قدرت تصمیم گیری و مدیریت دارند، کاری نمی کنند
در اصل مسئله شون نیست
 m.hadi.shariati:  تا بحال کار دولتی توی حوزه فرهنگ ورسانه کردید؟
 me:  من و شما هم خیلی نمی توانیم تصمیمات استراتژیک در سطح ملی و جهانی در این حوزه بگیریم
بحث دولت مفصل است
واردش نشویم بهتره
خلاصه اینکه
اگر دلسوزید و میخواهید کاری انجام بدهید
شرایط فعلی به گونه ایست که
خود اشخاص باید دست به کار بشوند
در حد توان و مقدورات
 m.hadi.shariati:  خوب رسیدیم سر خونه اول
حالا باید چکار کرد؟ اون کار بزرگه؟
 me:  کار بزرگه رو از فکرش بیایید بیرون
مگر اینکه اسبابش رو فراهم کنید
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف  /  مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
 m.hadi.shariati:  بابا شما فکر کن داری با رییس جمهور حرف می زنی : طرحت چیه؟
 me:  طرف مقابلتون رو هم دست کم نگیرید
گوگل شرکت بسیار بزرگیست
با اندیشه های بسیار بزرگتر
منظورم بزرگ از نظر دینی نیستا
 m.hadi.shariati:  ما خودمون بزرگش کردیم
 me:  همت بلند، فکر بلند، کار تخصصی
نه آقا بزرگ هست
 m.hadi.shariati:  ولی اولش هیچ کدوم از اینا نبود
 me:  الان به نظر من بر دنیا حکومت میکنه
 m.hadi.shariati:  هنوز موقع حکومتش نرسیده چند وقت دیگه
 me:  ولی حالا هست. یک واقعیت است که بزرگ است
چند وقت دیگه اعلام رسمی میشه
چندین ساله که هست
 m.hadi.shariati:  شما عند واقع گرایی هستی یکمم خیال پردازی خوبه ها
 me:  خیالات هم بجای خودش خوبه
اما نه در مسائل جدی
 m.hadi.shariati:  الان شما به مدیریت پارسی بلاگ بسنده کردی؟
یعنی همین قدر توان داری؟
 me:  اینکه شخص من چه میکنه و چه میخواهد بکنه بحث دیگریست
 m.hadi.shariati:  شخص رو کار ندارم
 me:  شما کار بزرگ رو ول کن
از کار کوچک شروع کن، ولی محکم، استوار، تخصصی، هنرمندانه، مداوم و مستمر
مطمئن باش روزی بزرگ میشه
اما عجله نباید بکنیم
 m.hadi.shariati:  من دنبال خلا فرهنگی وب بودم
نه ابزار
 me:  من که معتقدم مهمترین خلا فرهنگی رو
در درجه اول
خودم دارم
باید خودم را بسازم
هیچ اولویتی بالاتر از این نیست
واقعیت جامعه هم همینه
افرادی که نقش کار فرهنگی رو بازی میکنند موفق نیستند
باید خود شخص اول با فرهنگ بشه، با اخلاق بشه، آدم بشه
اونوقت میتونه کار فرهنگی موفق بکنه
مهمترین خلا فرهنگی ما فعلا همینه. البته من خودمو میگم
فراموش نکنیم که آخر همه کارهای فرهنگی باید منجر بشه به اینکه
آدمها خوبتر بشوند، خدایی تر بشوند، مومن تر بشوند
 m.hadi.shariati:  درسته
 me:  اگر خودمان اینطور نباشیم یا در کارمان، اموری مغایر با این مفاهیم دیده بشود، یعنی کارمون ایراد داره
 m.hadi.shariati:  ولی یه منبر سوزناک رفتی ها
 me:  عوضش از کارم موندم
این به اون در
:دی
 m.hadi.shariati:  ببخشید
قصد مزاحمت نداشتم
 me:  خواهش میکنم
بحث خوبی بود
من اگر شد بذارم تو وبلاگم؟
 m.hadi.shariati:  بذار
 me:  بسیارخوب
ایشالا که در کارتون موفق باشید و به کار بزرگه هم برسید
 m.hadi.shariati:  ولی نامردی ها آدم خوبه قصه شما میشی
 me:  خب میخوای یه کم بد و بیرا به من بگو
 m.hadi.shariati:  راستس توی این چند روز آینده حرم زیارت نمی ری
دیگه بدتر
 me:  هر چی بگی تو دادگاه ممکنه به ضررت تموم بشه
نمی دونم، شاید رفتم شایدم نرفتم
 m.hadi.shariati:  گفتم اگه حال داشتی حضوری هم دیگه رو ببینیم تا چهره پلید من برات رو بشه
 me:  من ترجیح میدم شما هم چهره پلید منو نبینی. این به اون در
 m.hadi.shariati:  نمی خوای بگی که چایی نخورده پسر خاله شد (تو دلت)؟
 me:  تو دلم فعلا دارم به خودم بد و بیرا میگم که چرا یه جواب دیپلماتیک از همون اول ندادم که کار به اینجاها کشیده نشه
:دی
 m.hadi.shariati:  حالا که دادی
 me:  خب آدم بعضی وقتها خبط و خطا میکنه
 m.hadi.shariati:  راستی این :دی  یعنی چه
 me:  گفته اند زود توبه کنید
:D
 m.hadi.shariati:  اوهوم
 me:  اگر :دی انگلیسی بزنی خنده میاد
حالا شما حرم مشرف شدید ما رو هم دعا کن
 m.hadi.shariati:  حالا جدی جدی  رات اونورا نمی افته ( انتهای پیلگی) ؟
 me:  نه راستش (انتهای دنده پهنی)
 m.hadi.shariati:  آخر یه روز می بینمت
..
/
 me:  ان شا الله
 m.hadi.shariati:  منظورم امام زمان بود ها
 me:  با هم ببینیمشون
 m.hadi.shariati:  باشه خوشحال شدیم
 me:  ممنون
دعا بفرمایید
 m.hadi.shariati:  دعا کن از فکر گنده در بیایم به خدمون بچسبیم
 me:  شمام برا ما همینو
 m.hadi.shariati:  به سبک فتل داراوندار دیگه!
 me:  ندیدمش مگر کمی
 m.hadi.shariati:  همچون من
باشد به وقت دگر پنبه  آن هم بزندندی
 me:  ان شا الله
 m.hadi.shariati:  فعلا یا علی که به کلاس برسم
 me:  به امید دیدار
روزخوش
یاعلی
 m.hadi.shariati:  وقت شما رو هم گرفتم
 me:  دیگه گیر کردم دیگه. بی خیال.
:دی
 m.hadi.shariati:  خداحافظ همین حالا (به قول مرحوم حسنی)
 me:  یاعلی
خدانگهدار
 m.hadi.shariati:  حد اقل نگو خجالتم نده
 me:  باشه. همون دیپلماتیک
اختیار دارید
خدانگهدارشما
 m.hadi.shariati:  خواهش می کنم
مثل تو عقدیا خداحافظی می کنی بابا دل بکن
 me:  ای خداااااااااا
 m.hadi.shariati:  واقعا حداحافظ
 me:  خدانگهدار