بنام خدا
مدتها بود میخواستم از محسن نامجو بنویسم. خوانندهای که به دلایل مختلف، در میان نسل جوان امروز، جائی بازکرده و گاه خوانده هایش (مانند اجرای زیبای "با ما بی وفا تو که نبودی") بین رفقای خود ما هم زمزمه میشود.
میخواستم بنویسم که وقتی اولین بار شنیدم غزل شکوهمند حافظ توسط ایشان با آن تمسخر و لودگی، به بازی گرفته میشد، چه حالی به من دست داد (اگر پیدا کنم، لینک خواهمداد). اصلاً باورم نمیشد که در ایران ما این اتفاق افتاده! همین آب و خاک آشنا، همین کوچهها و خانههای قدیمی اما با اصالت، همین شش دریها و تاقچههایی که هنوز در آن حافظ قدیمی پدربزرگ، همنشین قرآن و مفاتیح و نهج البلاغه است...
مدتها بود میخواستم بنویسم که وقتی اجرای غزل "رو سر بنه به بالین" را از او دیدم، چه بر سرم آمد. آنجا که می گفت : مائیم و موج سودا، شب تا به روز تنها(اینجا با حنجره صدائی ایجاد کرد ...) خواهی بیا ببخشا، خواهی برو (برو برو برو) جفا کن...
خواستم بنویسم که این تکرار (برو برو برو)، چقدر برای من گران تمامشد...
این برو برو برو، یعنی ای فرهنگ، ای عرفان، ای گنجینه تمدن ادبیات و هنر فارسی، ای تغزل عارفانه، همه تان بروید، همه بروید گم شوید!
مدتها بود می خواستم بپرسم که کجایند اهالی فرهنگستان ادبیات فارسی؟ کجاست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؟
اصلاً در این مملکت، اگر کسی این جرات و جسارت را داشت که سرمایه بی بدیل فرهنگ و ادبیات عرفانی ما را اینگونه بی رحمانه و بی شرمانه به بازی گرفت ،حرمتشکنی کرد و این مفاهیم آسمانی را وارونه و مستهجن به ذهن و روح جوان و پیر ما ریخت، مسئولش کیست؟ این سرمایه آسان به دست ما نرسیده که اینگونه به تاراج ابتذال برود.
...
امروز اما، دچار شگفتی دیگر شدم که تامل را جایز ندانستم. محسن نامجو در اقدامی توهین آمیز، با همان سبک و سیاق قبلی خود مبادرت به خواندن آیات مبارک قرآن (به همراه ساز) نموده و به صورتی شرمآور و گستاخانه، این بار کلام خدا را به بازی ابتذال خود کشاندهاست. جسارتی که در نوع خود بی سابقهاست و دل هر مسلمان غیرتمندی با شنیدنش به درد میآید.
از مقامات مسئول میخواهیم در اسرع وقت نسبت به این موضوع واکنش و رسیدگی لازم را انجام دهند و نیز از همه وبلاگ نویسان مسلمان و غیور هم انتظارداریم که با نشان دادن حساسیت خود نسبت به این امر و مطالبهی جدی از مجاری رسمی کشور برای پیگیری قضیه، به ریشه یابی و ارائه راهکارهای مواجهه با چنین پدیده هائی بپردازند.
اللهم عجل لولیک الفرج
اخبار مرتبط :
شکایت از محسن نامجو به اتهام توهین به آیات قرآن
به اتهام اقدام موهن علیه ساحت قرآن مجید جمعیت قرآنی استان تهران از محسن نامجو شکایت کرد
وکیل محسن نامجو در پاسخ به شکایت عباس سلیمی: «محسن نامجو» نیت و قصد توهین به قرآن را نداشتهاست
پاسخ عباس سلیمی به توضیحات وکیل محسن نامجو/ این شکایت شخصی نیست؛ اعلام جرم است
کریم منصوری خواستار برخورد مقامات قضایی کشور با محسن نامجو شد
مجید زکیلو: جامعه قرآنی از شکایت عباس سلیمی علیه نامجو حمایت کند
مجید یراقبافان: «محسن نامجو» باید از تمام مردم ایران عذرخواهی کند
شکایت شورای عالی قرآن سازمان بهزیستی کشور از نامجو
حبیب مهکام: امیدوارم صاحب قرآن خود «محسن نامجو» را کرامتاً بیامرزد
احمد ابوالقاسمی: توقع برخورد جامعه هنری با محسن نامجو را دارم
خواندن موزیکال آیات قرآن استخفاف دین و مبانی اعتقادی ماست
حجتالاسلام شهیدیپور: اجرای موزیک در کنار قرائت قرآن هرگز مورد قبول نیست
ندامتنامه و عذرخواهی «محسن نامجو» از مردم ایران
جوابیه عباس سلیمی به محسن نامجو
پی نوشت :
1- مدیر وبلاگ حباب ، مطلبی و استعلامی داشتهاند از جناب آقای بهروز جوانمرد، وکیل پایه یک دادگسترى و مشاور حقوقى، که جناب وکیل در وبلاگ توکیل در یادداشتی ابعاد حقوقی این کار جناب محسن نامجو و ماهیت مجرمانهی آن را مورد بررسی قرار دادهاند. ضمن تشکر صمیمانه از ایشان، از دوستان دعوت میکنم مطالعه بفرمایند.
2- مصاحبهای از ایشان دیدم (در ویژهنامهی نوروز 86 خراسانِ روزنامهی اعتماد ملی چاپ شده است). مطالعه آن خالی از لطف نیست. به دو جمله از آن اشاره میکنم :
...یکی از دوستان در طرح cd که برای همان سفر هلند آماده کردهبود، نوشتهبود که انگار که این آدم گوشهای ایستاده و به تمام کسانی که میخواهند از سنتها پاسداری کنند، میخندد. کار من خندیدن است. به نظر من خندیدن جدیترین و فلسفیترین کاری است که یک آدم فرهنگی میتواند انجام دهد...
...در دورهی دانشجویی، یک سری کنسرت پژوهشی را برگزارکردیم، روی شعرهای دکتر براهنی، که در آن ما میخواستیم بگوییم که آقا بیایید موسیقی ایرانی را با شعر جوری تلفیق کنید که شعر از معنا تهی شود و موسیقی کارش این نباشد که معنای شعر حافظ را برساند. شعری را انتخاب کردم که با هجا و آوا درگیر باشد نه با معنا. آواها را بیاییم با موسیقی تلفیق کنیم...
3- نقد و اعتراض من به ایشان از نظر تکنیک صدا و ساز نیست و در استعداد و سابقه کارهنری ایشان شکی ندارم، حتی نقد من به انتخاب سبک هم نیست، که این سبک، خیلی نامطلوبتر از سبکهای متداول رپ و راک و... نیست و اینها همه در جامعه ما رواج دارد. متاسفانه خیلی از ذائقهها خراب شده که ازین اصوات نابهنجار و مغایر با فطرت انسانی لذت میبرند. نقد من فعلاً به وارد شدن به حریم ادبیات عرفانی و کلام خداست که به عرضهی نامناسب، تنفربرانگیز و وارونهی آنها منتهی میشود. ادبیات عرفانی، مناجات و تغزل عبد با معبود خویش است، آیات قران، کلام خداست، العیاذبالله هوسرانی سبکسرانه افراد ولنگار یا عصیانگری لاابالیان نیست که بشود در سبک راک و پاپ و... غیره اجراکرد. هرکسی به بهانه سبک خاص و مورد علاقه خودش، حق ندارد هرمطلبی را بخواند.
4- موضوع خواندن آیات قرآن در این سبک از دو جهت مورد نقداست، یکی اجرای قرآن با ساز (مستقل از اینکه سبک سنتی باشد یا هر سبک دیگر) و دوم اجرای سخیف و ناهنجار و تنفربرانگیز آیات با آن سبک خاص. این نوشتار فعلاً نقدش ناظر به مورد دوم است و مورد اول در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد.
5- جناب ابوالفتحی در وبلاگشان نوشته اند که این اجرا مربوط به یک سال و نیم قبل بوده. البته در اصل ماجرا تفاوتی نمیکند و مایه تاسف است که چرا این مدت کاری صورت نگرفتهاست. بعد هم توضیحاتی افزودهاند که در آن گویا پژوهش، هنر و آزادی آن، از خدا و کلامش مهمتر و با اولویت بالاتری دیده شده است.
گفتهاند : ( هنرمندان خلاق در مسیر تجربهاندوزی خط قرمزهایی را زیرپا میگذارند و خلاقیت مگر چیزی غیر از عبور از خطوط قرمز است؟ ) اصلاً موافق نیستم. عبور از خطوط قرمز جسارت است و منطقاً و عقلاً به هیچ وجه لازمه خلاقیت نیست. مگر همه چیزهای نو و هنرمندانه در آن طرف خطوط قرمز پیدا میشود؟ در هیچ مرام و مسلکی عبور از خطوط قرمز قابل قبول نیست، حتی بی دینها و لاابالیها هم برای خودشان خطوط قرمزی دارند که خود را ملزم به رعایت آن میدانند، اما و صد اما خطوط قرمز دینی حساسیت بیشتری دارد چرا که عبور از آن علاوه بر تخلف از یک اصل کلی عقلی، به نوعی موجب توهین و بی حرمتی به احساسات طرفداران آن دین است، خواه دیـــن اســـلام باشد یا دینی دیگر.
گفتهاند این یک اثر خصوصی بوده که خالق آن راضی به پخش آن نبوده، حتی اگر اینطور باشد باز از بار گناهش نمیکاهد. اگر مقصودش فقط پژوهش بود، چه لزومی داشت از آیات قرآن استفاده کند؟ اینهمه متن وشعر عربی هست. علاوه بر آن خصوصی بودن و خصوصی ماندن اجرای یک آهنگ آنهم توسط یک خوانندهی نام آشنا، بیشتر به یک شوخی ناشیانه شبیه است.
شاید بارزترین ویژگی ایشان مرزشکنی و دریدگی هنری است و کسی که حتی یکی از آثارشان را دیده یا شنیده باشد، به این امر پی میبرد. گویا شما میفرمائید باید به هنرمند اجازه داد از خطوط قرمز عبورکند، چرا که هنرمند است! و میخواهد خلاق باشد و باید قدرت انتخاب! داشته باشد. با اینهمه اختیارات، یکباره بفرمائید العیاذبالله هنرمند، خود خدا یا جانشین قانونگذار اوست!
6- جناب ناطقی مدیر وبلاگ گیلک در نوشتهای به نقد این یادداشت پرداختهاند که همانجا در بخش نظرات، پاسخ خلاصهای به ایشان دادهشد. از جمله گفتهاند که بایستی برای این نوشته تصویر بهتری از جناب نامجو انتخاب میکردم و نباید از انتخاب تصویر نامناسب برای اثبات مطلب خود کمک بگیرم. این انتقاد ایشان را پذیرفتم و تصویر دیگری جایگزین کردم. اگر باز موافق پسند دوستداران ایشان نیست، بفرمایند.
7-سرکارخانم توحیدلو در نقد خود، این مسئله را عمدتاً سلیقهای قلمداد کرده اند و گفتهاند که باید به سلیقهی همه احترام گذاشت. باید عرضکنم : مسئله اصلاً اختلاف سلیقه و پسندیدن و نپسندیدن نیست. هرکس حتی اندکی با آثار نامجو آشنا باشد نیک میداند که دو ویژگی مهم او را از دیگران متمایز میکند. یک: ساختارشکنی و اگر بخواهم دقیقتر بگویم هنجارشکنی و دو: نوعی تمسخر، ریشخند، جدی نگرفتن و به بازی گرفتن مفاهیم شعر. نمیگویم همه آثارش بی استثنا اینطور است اما سبک کاری او اینچنین است. درهرصورت این هم سبکی و سلیقه ای است مثل خیلی سبکها و سلایق دیگر، که طرفداران و مخالفانی هم دارد و مثل خیلی از دیگر پدیدهها روند خود را طی میکند.
مسئله از آنجا شروع میشود که یک خواننده با آن دو ویژگی، دست به خواندن قرآن میزند. اینجا مسئله این نیست که زشت خوانده یا قشنگ یا درست خوانده یا اشتباه یا حتی چرا با ساز قرآن خوانده. مسئله اینست که (خواسته یا ناخواسته) با این پیشینهی سبکی به حریم معنائی قرآن جسارت میشود، چرا که ایشان را با جدی نگرفتن معنا و یا به تمسخر گرفتن آن میشناسند. همانطور که در اجراهای مانند "رو سر بنه به بالین" به حریم شعر عرفانی جسارت میشود و در اصل روابط عارفانه عاشق و معشوق به تمسخر گرفته می شود(خواهی برو برو برو.... جفا کن).