سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

ز کوی یار...

بنام زنده ی حیات بخش...

آهسته آهسته، صدای پایش بگوش می رسد...
یک نفس عمیق.....

بوی آشنائی نمی شنوید؟

صدای پای بهار را نمی گویم...
بوی فرحبخش گلها را نمی گویم...
اینها را که همه می بینند...، همه می شنوند...
طبیعت که بی هیچ ناز و عشوه ای،
در برابر دیدگان تشنه ما طنازی می کند...
سینه خسته ما را می فشارد، و مست مستمان می کند...

خوب دقت کنید...
به پاکی برگهای در هم پیچیده ای که تازه، دارد از گره تنگ ساقه، بیرون می خزد...
به آن درخت پیر که دست بر کمر، دارد می ایستد،
و با غرور و شوق، به شاخه های تازه جوانه زده اش می نگرد...

به صفای چمن، به شکوه زنده ی  کوه،
به خروش آبشار، به سبزی محوِ درختان جنگل،

خوب با دقت، به همه اینهائی که گفتم،
نگاه کنید...
اما ... طبیعت را نبینید...

حیف است در بهار، آدم طبیعت را ببیند...

او آمده، ....
او در کجاوه ای است بس زیبا، بس با شکوه...

 بهار که می شود، همه، از زیبائی و شکوه کجاوه، پرده هایش،
نقش و نگارش، ... سخن می گویند...

او ، بهار، از همه وقت بیشتر،
خودنمائی می کند... می آید، اما نه عیانِ عیان...

عید است....
بیائید، پرده را بالا بزنیم....
بیائید خود ِخودش را ببینیم...

زکوی یار...،
 می آید،
نسیم باد نوروزی

یا علی مدد

 


کتاب و لوح فشرده پارسی بلاگ

بسمه تعالی


سلام بر کاربران عزیز و گرامی، میهمانان خوب خانه محبت ما.
پارسی بلاگ در نظر دارد محتوای وبلاگهای برگزیده را در قالب لوح فشرده (CD) بصورت فصلی و در قالب کتاب بصورت سالانه، تهیه و عرضه نماید.

در لوح فشرده محتوای وبلاگهای برگزیده بهمراه قالب نمایش آنها و پیامهای ارسال شده برای یادداشتها و نیز عنصر تصویری و صوتی و ... بکاررفته در آنهادر قالب یک نرم افزار رایانه ای تهیه می شود که قابلیتهای پردازش مانند جستجو و تفکیک موضوعی در آن وجود دارد و انواع آلبومها و فهارس برای دسترسی شما به اطلاعات وبلاگتان طراحی می شود. با لوح فشرده پارسی بلاگ کاربران،  یک آرشیو الکترونیکی فصلی از محتویات وبلاگشان خواهند داشت.

در کتاب منتخب پارسی بلاگ، گزیده ای از وبلاگهای پارسی بلاگ بهمراه گزیده پیامهای ارسالی برای یاداشتها، چاپ و به خواست خدا در نمایشگاه بین المللی کتاب اردیبهشت 1384 عرضه خواهد شد.

از دید ما وبلاگهای برگزیده، آنهائی هستند که ضمن دارا بودن قالب و فرم نمایش زیبا و متناسب با موضوع، دارای متون مفید، زیبا و سازنده هستند و برای هر نوشته موضوعات دقیق (در بخش مدیریت) تعیین شده است.

نوشته ها حتی الامکان، بایستی ضمن داشتن ادبیات فاخر، متناسب با زمان و دارای بار ارزشی، اخلاقی باشد و به گونه ای هنرمندانه، هنجارهای اجتماعی، دینی و ملی را انعکاس دهد.

به همه وبلاگ نویسان عزیز توصیه می کنیم، در صورت لزوم، ویرایشهای لازم را برای تکمیل و قابل عرضه نمودن وبلاگ خود  حداکثر تا 15 فروردین 1384 به انجام برسانید و مشخصات و تصویر خود را در بخش مدیریت وارد نمائید، تا با مهیا شدن قابلیت عرضه، بتوانید در اولین مرحله تولید CD و کتاب پارسی بلاگ حضور داشته باشید.

باقی بقایتان

یا علی مدد

.


آنجا...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام. سلامی گرم، به گرمی دلهای پاک شما و
نفسهای نشاندارتان در این محیط رحمت الهی...

مفلس تهیدست آمد. همو که درد خماری کشته بودش.
و آنجا ، او ، خود را در محاصره رحمت دید...

وحشی دشت معاصی را به حال خود گذار
هر کجا خواهد رود، آخر شکار رحمت است...

چه حالی می شوید، اگر با دستی تهی، که نه،
بدون حتی دستی برای تقاضا، و بدون آبروئی برای
روبرو شدن، و بدون جسارتی ، برای چشم در چشم دوختن
بر بزرگی وارد شوید؟
بزرگی که بزرگ بزرگان و بزرگواران است.

آنوقت ببینید که نه، اصلاً انگار که اینجا قرار نیست
به داشته ها و نداشته ها بنگرند، اینجا سرچشمه کرم است
بیا و ببر... به همین راحتی...

هین مگو ما را بر آن در، بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست

آنجا زیارت بود
آنجا زیارت ویژه بود
باید قبل از به حضور رسیدن، کمی از خاک فاصله می گرفتی
باید کمی در ظاهر خدائی می شدی
آنجا باید بدور بارگاه زیارت، می گشتی، 7 بار.
و 7 دور تمام فرصت داشتی برای زیارت ...
و پس از آن، دو رکعت نماز وصال ، در مقابل عرش،
پشت مقام خلیل الله،قربة الی الله...
ایکاش درک کرده بودم...
آنجا باید هفت بار ، گام عمل بر زمین اعتقاد می کوبیدی
و می دویدی آنهم همانگونه که او گفته، یعنی که بدون عمل ،
آنهم همانگونه که او گفته،
میوه ایمان و خلوص از زمین دلت نمی روید.
چرا که هاجر ننشست که بشود، برخاست
و ایمان ، توکل و اعتقاد را با عمل درآمیخت
و به چشمه زمزم رسید...

آنجا می گفتند، بوی کسی می آید،
آنجا می گفتند، اگر شک کنی که بخشیده نشده ای،
این، خودش گناهی است بزرگ...
آنجا و آنشب، فیض از زمین و زمان ریزان بود...
آنجا باید خودت را قربانی می کردی، چون نشد،
گوسفندی سر ببر، و سری بتراش به نیت سرباختن...
و آنگاه به زیارت ویژه بار یاب...

خدا را شکر ، آنقدر که در حساب هیچ حسابگری نگنجد جز خودش...

و امروز، که من برای شما عزیزانم می نویسم،
باید بگویم که شرمنده تر از همیشه ام، از الطاف بیکرانش
بر مشتی خاک ناسپاس.

همه شما عزیزان را در حرم خدا و حرم حبیبش یاد کردم...
درود بیکران خدا و فرشتگانش بر حبیبش، بر رحمت واسعه اش، بر اشرف
خلائقش و بر دودمان پاک و نورانی اش که در حق همه ما پدری کردند
و سلام بر حضرت مادر، که دست مهربان مادری بر سرمان کشیدند
و سلام بر انوار مطهر بقیع، که خود سکاندار دل ما بودند و سلام بر بقیع،
 قطعه ای از خاک، که در همه فرهنگنامه های عالم،
جز غربت و مظلومیت، معنا و معادلی ندارد.

این روزها بوی حسین، سلطان عشق، می آید.
این روزهاست که عشق خود را
اثبات می کند و جاودان می شود.
این روزهاست که عشق قدرت نمائی می کند
 و می گوید که در خلق بزرگترین حماسه تاریخ،
یگانه است.

و چه جالب که امروز 25 بهمن، را جهانیان
روز معشوق نامیده اند. چه تقارن با معنائی...

یا حسین


مدیر می آید

سلام.

من آبدارچی پارسی بلاگ هستم. و از طرف مدیر برای شما می نویسم.

با مدیر عزیز که جاش خالیه دیشب تماس گرفتم (با موبایلش) می گفت تازه داریم می رویم که طواف خانه خدا کنیم و سعی صفا و مروه و از احرام بیایم بیرون.

دیگه گفت تمامی وبلاگ نویسان عزیز رو دعا کردم بخصوص اونا که التماس دعا گفته اند.

دیگه اینکه بعضی از دوستان گفته اند که چه وقت مدیر عزیز می آید. باید بگم که 22 بهمن هواپیما می آد فرودگاه مهرآباد و  ما می رویم استقبالش. دیگه ساعتش رو نمی دونم. اگه فهمیدم لو می دم که شما همگی بیایید.


لبیک، اللهم لبیک

بنام خدا

مشهد جای همه تان خالی. همه پارسی بلاگیها را دعا کردم...
شواهد دیگری(نسبت به نوشته قبلی) گواه بر این است


که به ضیافت خدا دارم می روم :

سفر حج. امروز بعد از ظهر.


برایم دعا کنید، راهم بدهند... نگویند :
که تو در برون چه کردی ؟ که درون خانه آئی...

گفته اند باید توبه ای واقعی کنی، که نکرده ام...
گفته اند باید دل از همه جز او برکنی، که... چه بگویم...
گفته اند باید آماده احرام بستن بشوی، که، چه بگویم؟
گفته اند باید معرفت پیدا کنی، برای عرفات...
گفته اند روح حج شهود ولی خداست...

مانده ام با چه زبانی لبیک بگویم؟ با این زبان؟...
مانده ام و مانده ام و ...

کار از تو می رود مددی ای دلیل راه         کانصاف میدهیم و ز راه اوفتاده ایم

برایم دعا کنید، در همه مراحل نیازمند دستگیری ام.

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم       آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند

یا حق مددی

------------------------------------------------------

نوشته بالا رو جناب آقای مدیر در حالی که می داشت حلالیت از بچه ها می گرفت به من (آبدارچی) داد و رفت.

بیایید برایشان دعا کنیم که حج واقعی انجام دهند و به سلامت به جمع ما وبلاگ نویسان برگردند.

انشاالله

در صورت بروز مشکل کاربران گرامی به سایت آبدارچی پارسی بلاگ مراجعه نمایید.

موفق باشید.

از طرف مدیر

آبدارچی پارسی بلاگ


برای خواهران و برادرانم...

نام خدا
شواهد گواه بر آنست که به پابوس امام هشتم
طلبیده شده ام.

فردا عصر ، حرکت بسوی سرچشمه برکت.
من بعضی وقتا تو درو خیابون، چشمم که
به یک جوان با شخصیت میخوره، میگم نکنه
این یکی از وبلاگ نویسای ماست. فلانی؟ .... نه فلانی؟....
یکی یکی اسمهای بعضی از شما عزیزان رو مرور می کنم...
خب، خدا رو چه دیدی، شاید یکی از همین روزها
همدیگر رو یه جورائی دیدیم. باور کنید من
خیلی مشتاقم بعضی از شماها رو ببینم...
آلبوم تصاویرمون هنوز خیلی مونده که پر بشه.
اینا رو گفتم که بگم، تو صحن و سرای امام غریب
به دنبالتون خواهم بود، اصلاً شما هارو همه جا
می بینم.
شما پسران و دختران خانه من ایران هستید.
شما خواهران و برادران عزیز منید که چشمها
و نگاههای پاک و صادقتان را همیشه، هر روز و هر شب
در اطراف خودم می بینم.
دعای دل من از آن همه شما. در پناه خدای مهربان
در آغوش پیامبر رحمت و دودمان الهی او که درود خدا برایشان باد تا ابد.

یا علی مدد


آنها نیز انسان بودند...

بنام خدا
سکوت همه جا را فراگرفته بود
حتی ماهیها هم، در حال استراحت شبانه بودند
بناگاه، از قعر اقیانوس، غولی مهیب سر برآورد
غولی که تابحال در هیچ افسانه ای دیده نشده بود...
با پیکری به طول هفتصد کیلومتر
غولی که وقتی نعره کشید،
هزاران کیلومتر اطراف خود را
به یکباره، واژگون کرد...

به همه انسانهای دنیا، این واقعه دلخراش
را تسلیت می گوئیم.