سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

حسرت بهار، دینِ با حال

بنام خدا
سلام بر همه عزیزان.
راستش نزدیکای عید که میشه حال و هوای خوشی ندارم، به چند علت.
یکی اینکه رسماً یک سال به عمرم اضافه میشه و باز افسوسهای بزرگ
برای از دست دادنهای بزرگ. باز غمهائی که روز به روز بزرگتر میشه، مرحبا غم.
دوم اینکه بهار، یک دنیا لذت، زیبائی و شکوه داره ومن نمی تونم همه اش رو بچشم.
واقعاً حسرت داره اینهمه زیبائی. دوست ندارم بیاد و بره و من نتونم کاملِ کامل لمسش کنم.
از حالا که فکرشو می کنم مثل سالهای قبلی به این زودی میخواد رد بشه، غصه ام میشه.
تا نیامده، خوشحال ترم.
آخه مگه میشه همه ی  درختهای تازه سبز شده رو در آغوش گرفت؟
مگه میشه، بر لب همه گلبرگها و غنچه ها بوسه زد؟
مگه میشه غرق شد در های وهوی حیات همه جنگلها؟
مگه میشه جلوی همه سروهای عالم زانو زد ، به خاک افتاد و شکر کرد؟
و هزاران هزاران عشقبازی دیگه با روح حیاتبخش بهار...
مگه میشه به این آسونی ازین لذتهای عظیم گذشت؟

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آبشار

چه کنیم. چاره ای نیست. زمان، بدون اینکه اعتنائی به ما داشته باشه
به آرامی از کنار ما رد میشه و ما را در خماری خود باقی میگذاره.


امسال تبریک عید هم به زبونم نمیاد.
اربعینِ حضرت عشق مجسم است.
قبول دارم که آئین های ملی و باستانی بخشی از هویّت ملی ماست
اما حسین ، ماهیت ماست. ماهیتی که حتّی اصیل تر از وجود است برای ما، چه برسد به سنتها و آئین ها.

ما زاده عشقیم و پدرخوانده جامیم
در مستی و جانبازی دلدار تمامیم

آنهائی که به دین و مذهب و حسین همانقدر تعلق دارند که به مدل مو و غذای مورد علاقه
و قرمزته، آبیته و دیگر سلایق شخصی زندگی شون،
آنهائی که دین و مذهب رو یک مفهومِ قابل توجه، در عرض مفاهیم قابل توجهِ دیگر مثل آئین های ملی می دونند، که این مفاهیم می تونند گهگاه هم به همدیگه تنه بزنند،
آنهائی که اعتقادات براشون یک عادت و سلیقه ی انتخاب شده، است که مثل دیگر عادات
و سلایق، ضعیف و قوی میشه و کم رنگ و پررنگ میشه،
آنهائی که اصرار دارند دین باید همه چیزهائی رو که دوست دارند یه جوری تایید کنه
و با همه قر و اطوارهاشون کنار بیاد وگرنه ارتجاعه و کهنه و دورانداختنی،
و بالاخره، اونائی که میگن دین را طوری باید تفسیر، تحلیل و تعبیر و ... کرد که
با فلان و بهمان چیزها جور دربیاد.
اونها برن لطفاً، به همدیگه شادباش بگن، لباس شادی بپوشن و شادی کنند. این دین و اعتقاداتی که اونا دارن، با هیچ چیزی مشکل نداره... خیلی دین باحالی دارید! برید حال کنید...

اما ما،
ما دین و مذهب و حسین، آخر تعلقمونه در دنیا و آخرت.
ما دین و اعتقاداتمون در مرتبه برترین و در طول همه چیزهای دیگه است و هیچ چیزی در عرض اون قرار نمی گیره،
چون خدا فوق همه چیز است و هیچ چیزی در عرض اون قرار نمیگیره،
ما سعی میکنیم ببینیم خدا و دین چی رو دوست داره، اونو دوست داشته باشیم و لاغیر،
ما چشم تیز می کنیم که ببینیم اون مغز دین چی رو نشون میده، و همه چیز رو از اون نگاه تفسیر، تحلیل و تعبیر و... می کنیم،
و بالاخره ما به سنتها و آئین های ملی و باستانی احترام میذاریم، اما تا اونجائی که با دین، عقل و هنجارهای اجتماعی مغایرت نداشته باشه. نوروز یک سنت ملی است که در گزاره های دینی هم بزرگ شمرده شده است،
اما حفظ حرمت عزای حسین، خون جاویدان خدا رو، را فرض اولیه بر خودمون می دونیم.
بعضیا هم فکر نکنند که این کارها رو برای ثواب زیاد کردن و بالابردن موجوی حساب ثواب انجام میدیما!
اصلاً غیر ازین نمی تونیم، توی گِلِ ماست بعضی چیزها. عمل که اینجوری باشه که ثواب نداره!
اصلاً نمی تونه ثواب داشته باشه...
روحش شاد پرفسور حسابی توی مصاحبه رادیوئیش یه بار گفت : بعضیا عاشق نمیشن...

زاهد به طعنه گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر، نمی کنم

وعده همه شادباشهای ما،  روز اول ربیع الاول.

زکوی یار،
می آید،
نسیم باد نوروزی
ازین باد ارمددخواهی، چراغ دل برافروزی

یا زنده ی حیاتبخش