سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

داستان گریه

بنام خدا
باز در و دیوار شهرمان سیاهپوش شد. باز از کوی و برزن بوی داغ و مصیبت به مشام می رسد. باز تکیه ها پر شده از شرجی شیون.
به نظرم رسید این دفعه داستان گریه را، آنطوری که خودم می فهمم، از اولش برایتان بنویسم.
روزی روزگاری، یکی بود و دیگه هیچی نبود. آن یکی میلش کشید ظهور کنه، تجلی کنه... ظهور اول... خلاصه اش آدم درست شد. جایگاهی بسیار والا براش تعریف کرد : جانشین خودش، اما خاکی.
این خیلی عجیب است!  تراب کجا و رب الارباب کجا...
اما آن طرحی که او ریخته بود باید در قالب خاک اجرا می شد.
خوب، زمینی گسترد و بیشمار از حیوان و انسان آفرید.
اما خاک و خاکیان؟ همه که جانشین نمی توانستند بشوند.
کشش خاک،خیلی زیاد است. او اینطور خواسته.
از دیگر سو، خاک، وجودش را به کجا تکیه زند؟ باید ستونی همجنس خودش که دستی هم بر آسمان داشته باشد، همیشه در خاک باشد.
هیچ چیزی در یک برنامه الهی از قلم نمی افتد.
این ستون محکم،همان ولیِّ خاکی خدا در زمین بود.
ولیّ ، یعنی آنکه ظهور خود خدا در خاک است. با هر اسم ورسمی که باشد.
تجلّی او در عالم خاک می شود : وجه الله : ولیّ.
اولیا یکی پس از دیگری آمدند و رفتند : آدم و نوح و خلیل و موسی وعیسی، و هزاران دیگر ازین قبیله آسمانی. هر کدام هم اوصیائی داشتند ،بطوری که هیچ گاه خاک بی تکیه گاه نماند.
داستانشان طولانی است، بماند.
تا اینکه نوبت به رونمائی از اشرف اولیا رسید که او خاتم انبیا بود. خدا آخرین برگ برنده اش را رو میکند در آخرالزمان، یعنی آخرین مرحله تکاملی بشر بسوی خدا. یعنی جائی که قرارست بعد از آن، زمان به آخر برسد. بساط زمان جمع شود.
داستان گریه را دارم می گویم، صبر کنید چیزی به آخرش نمانده.
او که عصاره خلقت است، می آید و به خاکیان وعده می دهد که 12 وصی دارد. اینها مثل خودش، افضل از همه اولیای سابقند. آخرین آنها کسی است که زمان با او به پایان می رسد.
او صاحب زمانست. این یعنی ظهور آخر.

ظهور به معنای ظاهرشدن صرف نیست. ظهور یعنی خودش را که مظهر حق است به تمامه عرضه می کند. خودش را نشان می دهد که چیست و کیست. همین است که بزرگان می گویند در آخرالزمان همه چیز ذات حقیقی خود را نشان می دهد، چون زمان ظهور حق است، ظهور اسما و صفات الهی است. ظهور حقیقت امامت و ولایت است. شاید هیچکدام از اولیا در زمان حیاتشان ظهور کامل نداشته اند.

احمد ار بگشاید آن پر جلیل      تا ابد مدهوش ماند جبرئیل

خب تا اینجا قصه اولیا بود.
ما که ولی نیستیم چه. تکلیف ما چیست؟
خدا با قالب اولیا، در عالم خاک تجلی کرد. اولیا که از خود چیزی ندارند.
وقتی از پشت پنجره، مناظر زیبا می بینیم، آیا پنجره نقشی جز واسطه برای دیدن مناظر دارد؟
آیا وقتی تصویری را در آینه می بینیم، سطح آینه جز انعکاس نور کاری انجام می دهد؟
بله، پنجره و آینه واسطه هستند و البته امتیاز بی بدیل این وساطت یعنی ولایت را دارند.
ولایت اولیا، ولایت الله است. آنها از پیش خود چیزی ندارند.
بنابراین درجه قرب و نزدیکی ما خاکیان به خدا، به اندازه قرب و نزدیکی به اولیای اوست در همین عالم خاک.
چرا که آنها تنها و تنها دریچه های عالم خاک هستند بسوی خدا برای هر که و با هر زبانی که خدا را بخواند...
چه بدانیم و چه ندانیم. چه بفهمیم و چه نفهمیم.

در این میانه محبّت، آسانترین، کوتاهترین و سریعترین راه قرب به اولیاست.
اما گریه، کوتاهترین و کاراترین راه جذب و تشدید محبّت است.

اگر خود یا نزدیکانتان طفل شیرخوار داشته باشید خوب معنای این مصراع را می توانید لمس کنید : تا نگرید طفل، کی نوشد لبن؟ ما بزرگترها هم زبانی کوتاهتر و رساتر از گریه نداریم برای تقاضا از بالا. مولا امیرالمومنین در دعای کمیل فرمودند : ارحم من راس ماله الرجا و سلاحه البکا (خدایا رحم کن بر آنکه تنها سرمایه اش امید و سلاحش گریه است). بقول مولانا :

چون خدا خواهد که غفاری کند    میل بنده جانب زاری کند

چون که غم بینی تو اسغفار کن      غم به امر خالق آید، کار کن

گریه بر هر درد بی درمان دواست      چشم گریان چشمه فیض خداست


خب، چرا اینهمه توصیه شده در مصائب اهل بیت گریه کنیم؟ حتی خودمان را به حال گریه درآوریم.
چون گریه برای مصیبت، محبّت می آورد، محبّت را تشدید می کند،
و چون محبّت قرب می آورد و این مسیر میان بُر به سریعترین وجه تراب را به رب الارباب می رساند.
نصیب گریه کنندگان بر مصائب اهل بیت، محبتی بس گرانبهاست که بدون اینکه متوجه باشند، آنها را از گردنه های سخت سیروسلوک الی الله عبور می دهد و آنها با عافیت، منازل قرب را یکی پس از دیگری طی می کنند.

خود امامان فرموده اند که همه ما کشتی نجاتیم، اما کشتی حسین از همه سریعتر است، شاید بخاطر اینکه خدا و محبت خدا و توحید خدا، در حسین و عاشورایش، مجال ظهور بیشتری یافت.

یا قتیل العبرات (ای کشته اشکها)