چرا گریه و زاری نکردند؟
بنام خدا
سختی ها و مشکلات در زندگی همه هست. بیش و کم دارد اما اصل وجود آن انکار ناپذیر است.
بعضی خود ساخته است و بعضی مقدّر.
بعضی فردیست و کاملا شخصی، و بعضی اجتماعی است.
همه ما در بعضی مصائب و مشکلات اجتماعی مشترکیم.
مشکلات جمعی ما شامل امور اقتصادی و معیشتی، امور اعتقادی و مذهبی و امور انسانی و ملی است.
مواردی چون گرانی و تنگی معیشت، مشکلات جوانان مانند بیکاری و ازدواج، تحریم اقتصادی دشمنان ...
مواردی چون گره های کور فرهنگی، اخلاقی که در جامعه ما کم نیست و چونان نیشتری در دل و دیده می نشیند و می خراشد...
مواردی چون کشتار و شکنجه و آزار و اذیت همنوعان و همکیشان و هم مذهبان ما در نقاط محتلف جهان، خصوصاً در بحرین، یمن، عراق، سوریه، فلسطین، میانمار، افغانستان، پاکستان و ...
مواردی چون توهین های برنامه ریزی شده و معنادار دشمنان بشریت به مقدسات دین عزیزمان اسلام...
اینها و صدها چون اینها دائماً در اطراف ما در جریانست، میبینم و با تمام وجودمان سختی و مصیبتش را لمس می کنیم.
خداوند در قرآن کریم می فرماید :
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ
همانا (پیامبرانى را) به سوى امّتهایى پیش از تو فرستادیم، (ولى دعوتشان را نپذیرفتند،) پس آنان را به تنگدستى و سختى مبتلا کردیم، باشد که تضرّع کنند.
فَلَوْ لَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
پس چرا وقتى که سختىهاى ما به آنان رسید تضرّع نکردند؟ (جا داشت که تضرّع کنند،) ولى دلهایشان سخت شده بود، و شیطان آنچه را انجام می دادند برایشان زینت داده بود.
(سوره مبارکه انعام آیات 42 و 43)
خداوند رفتارهایی مشترک از اقوام گذشته را بیان فرموده و بعد این سوال را از من و شمای خواننده پرسیده است: چرا در موقع سختی گریه و زاری نکردند؟
یعنی بدیهی ترین و مهمترین و اولین کاری که بایستی هر قوم بعد از مواجهه با سختیها انجام می دادند گریه و زاری به درگاهش بوده ولی اینها به سبب قساوت قلب، این کار را نکردند.
حتی در آیه قبلی فرموده : به سختی مبتلایشان کردیم، بلکه تضرع و گریه زاری کنند!
آیا ما در مواجه با این مشکلات روزافزون، اهل گریه و زاری به درگاهش هستیم؟
آیا دلهای ما را قساوت گرفته؟؟؟
آیا فکر می کنیم دیگر از گریه و زاری کاری بر نمی آید؟!!
آیا در عمل فکر میکنیم این حرفها مال گذشته است و گریه و زاری با عملگرایی منافات دارد، باید عمل کنیم؟!!
آیا فکر میکنیم اگر کسی توصیه به گریه و زاری و امثال آن کرد، به معنای گوشه گیر بودن و منزوی بودن و اهل عمل نبودن است؟!!
آیا فکر میکنیم اگر کسی به نقل از کلام خدا گفت برای حل مشکلات گریه و زاری به درگاهش کنید، معنایش دست از کار کشیدن و دعا کردن بدون عمل و انفعال است؟!!
آیا در عمل، لازم نمی دانیم به درگاه خدا التماس کنیم یا ضرورتی احساس نمی کنیم یا ناخودآگاه حاضر نیستیم کلاً التماس کنیم، حتی به خدا؟!!
آیا آیه مبارکه، نسخه ای شفابخش برای تمامی مشکلات و مصائب فردی و اجتماعی نیست؟