دعای اسکناسی - خاطرات سفر کربلا (16)
بنام خدا
[از دوستان معذرت میخوام که ادامه خاطرات به تاخیر افتاد. سعی میکنم باز ادامه بدم. ]
خاطرات سفر کربلا (16)
(حوالی ظهر 9 خرداد 85 ) ...کوچه باریکی بود که پس از یکی دو پیچ، به یک اتاق ده دوازده متری می رسید : محل شهادت حضرت علی اکبر. بی اختیار اشعار مرحوم عمان سامانی بر زبانم جاری شد :
بیش ازین بابا دلم را خون مکن زاده لیلا مرا مجنون مکن
گه دلم پیش تو گاهی پیش اوست رو که در یک دل نمیگنجد دو دوست...
یک اتاق کوچک، که دیوارش پوشیده بود از انواع نقاشیها و پوسترهای مربوط به حضرت علی اکبر. یک عرب خپل با صورتی تراشیده و سبیلهائی کلفت، بعنوان خادم، آنجا ایستاده و سرگرم صحبت با یک خانم سالمند ایرانی بود. خانم تند تند با لهجه اصفهانی میگفت ... راستی فلان حاجت هم دارم، فلان دختر هم شوهر بره، نوه ام هم کنکور قبول بشه... کمردرد آبجیم هم .... و مرد عرب هم تند تند با لهجه عربی غلیظ میگفت، چشم، باشه خواهر، حتماً دعا میکنم... و توی دستش اسکناسهائی رو که یکی یکی از اون خانم میگرفت، جابجا میکرد. انگار اجابت دعاها اسکناسی بود، هی که چند حاجت جدید میگفت، یه پونصد تومنی جدید میداد به خادم...
از هنگام ظهر گذشته بود، اول خواستیم نماز را همینجا بخوانیم بعد گفتیم بریم حرم مطهر آقا امام حسین علیه السلام، با اینکه اول وقت میگذره، اما اونجا افضل هست. به دو رکعت نماز تحیت اکتفا کردیم. یک جوان حدود بیست ساله گوشه اون اتاق کوچک کز کرده بود. نمازم که تموم شد بهم گفت : آقا! نماز بین الحرمین (بین حرم امام حسین علیه السلام و قمربنی هاشم) بهتره یا توی حرم امام؟
خیلی تعجب کردم. آدم نمی دونه چی بگه با این افراط ها و زیاده روی ها که در مراسم عزاداری میشه. طفلک از بس تو شعرها از بین الحرمین شنیده بود، فکر میکرد از حرم هم با فضیلت تره و...
الهی که خدا اول عقل به آدم بده بعد چیزهای دیگه، که اون از هر چیزی واجب تره. آخرِ تدین و عبادت و بچه هیأتی هم باشیم و خدانکرده عقلمون کم باشه، آخرش یه جائی از پا می افتیم.
پرداختن به هیجانات عاطفی در عزاداری ها لازمه و خیلی هم خوبه، اما اکتفا کردن به آن، بدون داشتن معرفت و آگاهی صحیح، هرگز. یادم میاد با فلان مداح که مصاحبه کرده بودند، گفته بود اونش دیگه کار من نیست، من کارم مداحیه، بخش علم و معرفتش، وظیفه روحانیته. این در جای خودش حرف درستیه، اما خدائیش، بعضی هاشون از جمله همون آقا، چقدر ریتم های نامناسب و اشعار بی محتوا و نادرست و حتی اهانت آمیز وشرک آلود به خورد مغزهای جوونها میدهند که ناخودآگاه ضمیمه معلوماتشون میشه از حادثه کربلا، و بعدش هم، چند تا مداح میشناسید که دلشون بیاد به این راحتی ها میکروفون رو تحویل بدهند به حاج آقا؟ تازه اگه کلی زیر لب غرولند نکنند و گوشه کنایه نزنند و...
به اون آقا پسر گفتم، نخیر آقا، هرگز... نماز هیچ جا در شرافت و فضیلت به حرم امام حسین نمی رسه... گفت من تابحال نمازهامو بین الحرمین خونده ام. گفتم عیب نداره، ازین به بعد حرم بخون...
ادامه دارد...