جناب آقاي فخري
سلام
جواب شما چندان به آن چيزي که بنده نوشتم مربوط نمي شد. من نگفتم که کار نامجو صرفاً پژوهشي بوده؛ عرض کردم که اين تلاوت ها به نوعي خاطره ي جمعي نسل ماست و کار آقاي نامجو (اگر ديگر کارهايشان را گوش بدهيد تأييد خواهيد کرد) شکستن و بازسازي اين خاطرات جمعي به شکلي تازه است. به همين دليل است که کارهايش بين هم نسلان بنده با اقبال روبرو شده است.
نمي دانم در آن سالها که تلاوت قرآن بسيار فراگير شده بود و تشويق مي شد خاطرتان هست؟ يادتان هست که افراد (به خصوص بچه ها) بعد از شنيدن يک تلاوت آهنگين سعي در تقليد آهنگ و لحن قاري مي کردند بدون اين که حتي کلمات قرائت شده را بدانند؟ و البته اغلب با تشر و نهي بزرگ ترها مواجه مي شدند.
به نظرم کار نامجو چندان بي شباهت به رفتار آن بچه ها نيست. همان قدر که آن کار بچگانه و لوس و مبتذل است اين رفتار نامجو هم هست. اما در عين حال قابل درک است که افراد گاهي درگير لحن و آهنگ مي شوند و بدون فهميدن معنا سعي در تکرار آن دارند.
بنابراين اين حرف مکرر شما که فرموده ايد «
اگر مقصود پژوهش صرف بود، چه لزومي داشت سراغ آيات قرآن بيايند؟ اينهمه متن عربي هست و اينهمه خواننده عربي» در اين است که موضوعيت اين اجرا را که تقليد و بازسازي چند تلاوت مشهور است ناديده مي گيريد. با اين حال فرض کنيد که نامجو لحن و آهنگ همين تلاوت ها را روي يک شعر عربي يا چيز بي معنا اجرا مي کرد. واقعاً باز هم امثال ما ناراحت نمي شديم؟
عرض من اين است که اين آهنگ شرم آور و مبتذل، نتيجه ي آن سالهاي ظاهربيني و پخش دائمي اين تلاوت ها و از معنا تهي شدن آنها و نتيجتاً تقليل قرآن به لحن و آهنگ است. تقليل قرآن به آهنگ در کار نامجو و به تازگي اتفاق نيفتاده که ما اکنون به آن معترض باشيم، سالها پيش شروع شده، شايد از زماني که به جاي معاني قرآني به تلاوت و قرائت آن توجه بيمارگونه مي شد و قاريان معروف در سفرهاي مکرر به ايران و سالنهاي بزرگ سعي مي کردند قرائت هاي هر چه آهنگين تر و بندهاي هر چه بلندتر بخوانند که از جمعيت تشويق بلندتري بگيرند (و تمام آن چيزهاي مبتذل ديگر...) آن سالها بايد اعتراض به اين رفتار و تقليل قرائت قرآن به آهنگ مي شد تا به اين نتيجه ي طبيعي نرسد.
در بين عرب وقتي قرآن تلاوت مي شود مردم مي گريند. اين آياتي است که «لو انزلنا علي جبل لرأيته خاشعه متصدعه من خشيه الله». آيات کوه شکن است. همين سوره ي تکوير که به کوران خورشيد و کدورت ستارگان سوگند مي خورد چنان عظيم است که به واقع خود قيامتي است و هيچ بعيد نيست خورشيد را به تکوير و ستارگان را به خاموشي بکشاند و گورها را بشکافد!
ولي در بين ما ايرانيان فارس زبان که تلاوت مي شود مي بينيم که مردم با لبخند و شگفت زدگي، دارند «حال مي کنند» از توانايي قاري در حفظ نفس و آهنگين کردن کلمات و بالا و پايين آوردن حجم صدا با فاصله گرفتن و نزديک شدن به ميکروفن! جمعي ديگر هم ياد بهشت زهرا و مراسم ختم مي افتند!
اين مبتذل نيست؟
نه تنها هست بلکه ريشه ي ابتذال است. ريشه ي اين اجراي آزاردهنده در همين جاهاست. نامجو هم در اين زمينه حداکثر به اندازه ي آن کودک بي اطلاع از قرآن مقصر است که لحن ها را گرفته و مانند يک آهنگ تکرار مي کند.