سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

سجده ای به عظمت تاریخ - خاطرات سفر کربلا (12)

بنام خدا
خاطرات سفر کربلا (12)

همان دیدار اول، هر چی حرف داشتم، خدمت آقا قمر بنی هاشم عرض کردم. خوبیش این بود که خیلی خلوت بود و یک ساعت تمام هم که میخواستی، میشد بایستی و ضریح آقا رو در آغوش بگیری.
از حرم ایشون خارج شدم و به سمت حرم برادر بزرگوارشون حرکت کردم. مقداری خسته بودم، بنابراین پیش خودم گفتم داخل صحن آقا میشینم و اگه حالم مساعد شد، داخل میشم.
زوار ایرانی گروه گروه، در صحن ایستاده بودند و هر کدوم زیارتی، درد و دلی، مصیبتی...
من در کنار یکی از گروهها قرار گرفتم، اما ، چه سود... هیزم من با آتیش اونا روشن نمیشد.
امان از دل که سخت شده باشه...
اون گروه کارشون تمام شد و رفتند و من هنوز نشسته بودم. ناگهان صدای نعره ای از سمت در ورودی، توجهم رو جلب کرد. خانم جوانی بود که بابا بابا می گفت وبه شدت گریه می کرد، به گونه ای که همه رو متوجه خودش کرده بود. نمی دونم مشکلش چی بود و یا منظورش از بابا کی بود، اما خدا خیرش بده، روشنم کرد.
گاهی وقتها، خدا میخواد نشون بده که اومدن و رفتن حال، فقط دست خودشه، اونوقت از طرق غیرمعمول، خودشو نشون میده، تا ما یاد بگیریم که اونو همه جا بتونیم بیابیم.
از سمت پایین پای مبارک وارد حرم شدم و حرم رو بر خلاف همیشه، کاملاً خلوت یافتم.
شاید در جمع 5 نفر دور ضریح حضرت نبودند!
عمری با خودمون زمزمه کردیم : تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده        تا بگیرم در بغل، قبر شهید کربلا
و حالا وقتش بود. باید در آغوش گرفت، و چه در آغوش گرفتنی...

به نظر من کربلا، محل بندگی های بزرگ است، بندگی های بسیار بزرگ...
نوعی از بندگی که در تاریخ سابقه نداشته...
اینجا محل گذشتن از همه چیز است و محل سجده ای به عظمت تاریخ
اینجا فقط محل سجده است و بس، خصوصاً در گودال قتلگاه
آنجاست که عظیم ترین سجده زمانها و مکانها گزارده شده...
در گودال قتلگاه فقط باید سجده کرد، باید با حسین سجده کرد و تقرب جست...
بی جهت نیست که در بعضی روایات آمده، آقا امام زمان پس از ظهور، سمت قبله را به کربلا تغییر می دهند
چرا که نه؟ تا قبل از حسین، کعبه محل پرستشهای بزرگ بود و نمادی از توحید، اما نه بعد از حسین...
بعد از حسین، کربلاست که بزرگترین بندگی ها در آن شده و باید برای سجده، در آن جهت ایستاد، در جهت حسین...

گودال قتلگاه محل سجده است، و تل زینبیه محل اضطرار...
فکر نمی کنم هیچگاه کسی به آن حد از اضطرار رسیده باشد که حضرت زینب در بالای بلندی، و به هنگام دیدن صحنه بزرگترین جنایت تاریخ.
آنجا هرکس با زینب بتواند همراه شود، به هر کجا که خواهد می تواند برسد...
ای کاش که این تن ضعیف و این روح نحیف، می توانست به دانسته ها فعلیت بخشد...
بال و پری و شوق پریدن هنوز هست         اما دریغ و درد، ز پائی که در گل است...

یا حسین