سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

شرم نگاه...

بنام خدا
وقتی چشماتون می تابه، این ستاره یه سرابه
ما خراب اون چشائیم، آخه خمره شرابه...
این آقای عزیزی که اون فلش را توی کامنتدونی یادداشت قبلی
ما گذاشت، ما رو خراب کرد...
من بعضی وقتها فکر می کنم که به فرض ،
آقا تشریف بیاورند،
ما در یک لحظه آسمانی، پشت یک پیچ
منتظر جمال زیبای آقا باشیم...
اون لحظه ای که باید به چهره مبارک ایشون نگاه کنیم...
فکرشو بکنید، باید چشم در چشم کی بدوزیم؟
اون آقائی که هر صبح و شام اعمال ما بر ایشون عرضه میشه.
اون آقائی که خودشون فرموده اند، هرگز از حال شما غافل نیستیم...
اون چشمان نافذی که خیلی ما رو دیده و از ما خیلی دلگیر شده
ما باید به اون چشما نظر بدوزیم...
اونم با چه چشمی، چشمی که دنیائی از شرم رو، باید پشت خودش پنهان کنه
مگه میشه؟ ، مگه امکان داره؟
کی جرات داره این چشم رو، در اون چشم بدوزه؟
کی جسارت داره، با اون نگاه روبرو بشه؟
حتی تصورش هم جسارت میخواد
نمی دونم کی می تونه مرد باشه و سرشو بلند کنه، در محضر آقا.
ما باید دعا کنیم آقا بیان و ما جلو چشمشون، فقط جون بدیم،
بدون اینکه نگاهمون به چشمان مبارکشون بیفته
خدائیش، آقا چند تا خاطر خواه دارن که جرات داره به جمالشون نیگا کنه؟
هی نگیم آقا بیا، فکر کنیم اومدند، باید چه خاکی بر سر کنیم، چی می خواهیم...