• وبلاگ : مدير پارسي بلاگ
  • يادداشت : داستان گريه
  • نظرات : 13 خصوصي ، 54 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    آقاي مدير سلام
    چجوري مي تونم توسايتم يه قسمت وبلاگي درست كنم

    سلام عليكم .

    خدمت رسيديم كه تشكري بشه از جهت انتخاب يكي از متن هاي وبلاگ به عنوان متن برگزيده ....

    اگر چه متني كه درباره اهل بيت و عزيزان شون باشه ، همواره برتر هست ، اما اين مسئله نشون دهنده ي توجه شما و ساير مسئولين پارسيبلاگ به متن هاي ارسالي از طرف اعضا هست .

    باز هم تشكر از امعان نظر شما . ياعلي

    سلام

    خسته نباشيد

    اميد وارم كه دست ياري حق هميشه پشت و پناهتان باشد

    حسين جان.

    تو.....
    از تبار كدام حقيقتي.
    كه هنوز حقانيت نامت.

    لرزه بر بنياد تباهي ميفكند.
    تو ان روز در دشت حماسه
    كدامين غزل عاشقانه تاريخ را

    سرودي.
    : كه رديف علعطشش
    تا امروز داغ ترين
    شعر شعور انسان را نمايان ميكند.

    امروز دوباره تو را
    در خم كوچه هاي اين دل
    به نخ ديدار زيبايت ميدوزم.


    مردي كه انسانيت
    از روي زخمهاي سينه اش
    قد كشيد..
    و دين ناب محمد
    با خون سرخش
    جاني تازه گرفت.

    هفت شهر عشق را ميشود
    در زلالي چشمانت تماشا نمود.

    ..حسين.جان
    : عاشورايت مثل بارانيست.

    كه وقتي مي آيد.

    .هر چه كينه و كدورت است.
    بر دل مردمان اين سرزمين .

    از ياد ميبرد.

    ميشود.همه مهر و همه عاطفه

    ميبارد تا زمين تشنه سيراب شود.

    : وقتي مي آيي اسمان هوس باريدن ميكند.


    حسين جان.

    با عشقت.

    .ميشود .با ارامش.

    روزها و شبها را

    به مهرباني به هم وصل كرد؟؟

    ماه بلند من.؟

    فقط با ياد نامت.؟

    مي توان با هيچ ساخت .

    م

    مديريت محترم پارسي بلاک.
    سلام. و عرض ادب بزرگوار گل.
    ممنون و متشکر از لطف و دقت نظر شما عزيز.
    و بي نهايت سپاس از انتخاب متن.
    قد ايينه ها خم شد دوباره.
    بعنوان نوشته. برگزيده در صفحه اصلي پارسي بلاگ
    زنده باشي اقايي.و سربلند.

    هر چند گرامي گل. اين کمترين کلمه کلمه اونو .با چشم و ذهنم.
    از ديگران عاريه گرفتم

    و البته با دست کجم. هم بر اون افزوده يا کم کردم.
    ولي باز هم جاه داره. از لطف و صفاي باطني شما
    تشکر و مهرباني شما را به ستايم..
    و همين مهرباني شما گرامي باعث شده
    منوچندين ساعته
    با همون دست کج دنبال سلامي کوتاه.
    از جنس خودتان مي چرخونه.
    و شرمسارم.. که نيافتم..
    سرشار باشي. در اين روزهاي سرشاري.
    کمترين شما عزيز گل...صمد.
    يا حسين


    همه نعمت فردوس تو را
    .دوست وفادارم.
    ........
    با پاره هاي گل كه حرف ميزني.؟

    دهانت معطر ميشود.

    بوي ياسين ميدهد لباهايت.

    بوي واقعه ميگيرد پلكهايت.

    با پاره هاي گل كه حرف ميزني ..

    دلت ميشود شمس.

    دلت ميشود ننج

    دلت مي شود افلاك.

    با اين پاره ها

    كهكشانها روشن شده اند.

    ستاره ها سو سو زده اند..

    ابها نماز اجابت خوانده اند.

    با اين پاره ها.

    كوه سجده كرده است.
    بايد صبور بود .

    بايد زيبا ديد.
    بايد روشن ايستاد.

    بايد پاره پاره سوخت.
    اين شناسنامه زخم است.
    چقدر گلي .اي ايه تشنه.
    اي ايه تابناك.

    اي ايه گريبان چاك.
    چقدر سينه ات نيستاني ايست..
    چه بوي خوشي داري

    اي ايه استخوان شكسته.

    اي ايه صورت بنفش.
    چقدر فوارهء زخم هايت

    اندو ه ناگ است.
    اي پاره پاره بر نيزه ها.

    در طلوع.
    اي افتاب بر پيشاني عاشورا

    داغ ناك..
    دريا دريا تشنهء نام سرخ توايم.

    يا حسين..

    سلام

    درود و سلام خدا بر حسين و شهداي كربلا

    آقا رضا اگه منظورتون شهر تهرونه كه قبلا هم سياه پوش بود با اين غباري كه روشو گرفته .كسي هم به فكر نيست و بعضي مواقع اونم به صورت مقطعي يه كم بهش مي پردازن كه بگن آره ما به فكريم.

    آقا رضا جان مطالبتون رو خوندم و يه جورايي تحت تاثير قرار گرفتم.

    ديگه اين كه وبلاگ موسي مرادي هم باز نشد و اين كه خدايي يكي بايد از دانش آموزان و دانشجوياني كه به اين طريق كار مي كنن حمايت كنه (البته اگه از خودشون باشه و كپي نكرده باشن خداي ناكرده) يه فكرايي دارم ولي چه كنم پول ندارم .پس يعني هيچ .اونام كه پول دارن كه به اين فكرا نمي يفتن.و...

    راستي يه چيز ديگه اگه مي شد آدماي خير رو يه جورايي ديد و ازشون خواست كه تو اينكارا بيان كار كنن و سرمايه بذارن چي ميشد .؟

    خوب زياد حرف زدم و ديگه گرسنمه بايد برم چون نهارم نخوردم.

    اينم از مزيتهاي بي پولي. بده در راه خدا. البته

    سلام بر محرم ....

    سلام بر حسين(ع)

    دوباره درياي دلم را طوفاني به تلاطم انداخت ، دوباره موجهايي از غم بر ساحل دلم ضربه ميزنند ، خدايا، باز هم خورشيد رنگ خون گرفت ، صداي ناله واندوه ، اشک وآه را مي شنوي ،زمين ماتم زده را چه ؟خدايا چرا ديگر حنجره من هم توان حرف زدن ندارد از اين مصيبت ،راستي چگونه مي شود حديث مشک، اشک وتير را براي کودکان لب تشنه معني کرد؟خدايا اين چه سري است که دشت، آسمان وزمين از خون سقاي کربلا سيراب شد وکودکان تشنه سيراب نشدند ؟

    کجايند کور دلاني که تصور مي کردند که فکر مي کردند خورشيد حقيقت را مي توان انکار کرد؟ يا به زير سم اسبها در زمين مدفون کرد؟ يا که نقش عشق را از درون سينه هامان پاک کرد؟

    گرچه در آن روزها هم عده اي نشان عشق را گم کردند ،گرچه خيمه ها را آتش زدند ،اما حقيقت هميشه هست حتي اگر بر سر نيزه رود ، و..... اي ....واي بر ما ، که سر بر نيزه خندان رفت وآزاد شدو ننگ بر آنان که سکوت کردن وسکوتشان مرگشان شد، او بر سر نيزه ماند براي هميشه تاريخ انسانيت وحريت وآزادگي ،

    حسين جان ....باز هم در ماتم نشسته ايم نه براي تو که براي خودمان در نشناختن تو ، وراهت ، هر چند که يادآوري شما وهدفت حيات عشق را برايمان نويد است .... وما در همه عمرمان وامدار لاله هاي سرخي هستيم که شما رهبر و راهنمايشان بودي وچراغ هدايت را از دستهاي مبارک شما به دست گرفتند وپرچم دار قافله عشق شدند

    http://seza.parsiblog.com

    مي تونيد از منابع معرفي شده در اون استفاده كنيد .

    سلام .

    خوب هستيد شما؟

    بازم اين ايام رو تسليت ميگم.

    من بازم مزاحم شدم كه يه سوال ازتون بپرسم.

    شما گفتيد كه يادداشتهاي آرشيو شده در قسمت مديريت قرار نميگيره.

    خب اگه يه نفر واسه اون يادداشت ها نظر بده ما چطور بايد بدونيم؟

    منتظرتونم.

    ياحق.

    سلام

    ضمن تشكر و قدر داني از زحمات شما بزرگواران و سروران عزيز ايام شهادت امام حسين (ع) و يارانش را تسليت عرض مي نمايم.

    حق يارتان

    با ياد زيباترين

    روزهاي سرد زمستان 57 بود که زمين دبستان رفاه به گامهاي استوار رهبر فقيد انقلاب گرم و بهار ميهمان دلهاي مردم ايران شد . گويي دبستان رفاه اين بار مدرسه همه ايرانيان بود و همه ايران مدرسه .

    و چه کسي مي دانست آنکه روزي رفاه را به قدمهاي سبز و آسمانيش گلباران نمود خو راهبر اين مردم گردد .... پس تاريخ را دوباره صفحه به صفحه مرور کرديم و گفتيم بياييد تا با هم نظاره گر روزهاي گذشته مان باشيم، آن روزهايي که هويت ما را رسميت بخشيد

    منتظر قدمهاي سبز شما هستيم

    ساعات بازديد از نمايشگاه 15 الي 18 از تاريخ 16 بهمن الي 24 بهمن ماه

    مکان : ( ميدان بهارستان - خيابان مردم - کوچه ندايي پور- درب جنوبي دبستان رفاه )

    سلام

    سيستمتون خيلي باحاله .

    دوستتون دارم . اميدوارم مادامي كه با تخصص خودتون متعهدانه به عرضه شيوا و زيباي دين حق مي پردازيد خدا نگهدارتون باشه .

    سيستم اذان وبلاگتون كولاك كرده . اين گونه خدمات رو بيشتر كنيد .

    مخلص شما

    سيد محمد رضا



    بهش گفتم مي دوني چرا همه دوست دارند ؛ اول سلام کنن ؛


    گفت : نه چرا ؟


    گفتم به خاطر اين که خدا بيشتر دوستشون داشته باشه ...


    يکي دو ساعت بعد دوباره بهش گفتم :


    مي دوني چرا همه دوست دارند ؛ اول سلام کنن ؛


    يه خورده فکر کرد و گفت : يادم رفت


    گفتم به خاطر اين که ؛ خدا بيشتر دوستشون داشته باشه.


    يکي دو ساعت بعد دوباره بهش گفتم :


    مي دوني چرا همه دوست دارند ؛ اول سلام کنن ؛


    خنديد و گفت : آره مي دونم ؛ تا خدا بيشتر دوستشون داشته باشه ؛


    وقتي که ديگه داشتن مي رفتن بهش گفتم:


    مي دوني چرا همه دوست دارند اول سلام کنن ؛


    گفت : واااااااي به خاطر اينکه خدا ؛ بيشتر ؛ دوستشون داشته باشه !!


    دفعه بعد که ديدمش فکر ميکردم که ديگه سلام يادش نميره؛


    وقتي بي مقدمه اومد کنارم نشست ؛با لبخند بهش گفتم تو نميدوني چرا همه دوست دارن اول سلام کنن!!!


    گفت : چرا مي دونم ؛


    سلام ...

     <      1   2   3   4      >