پيام

سيدمحمدرضا فخري
88/12/19

+ [تلفن همراه] کنار اتوبوس اردوي از بلاگ تا پلاک... کاش توفيق همراهي داشتم...

آخي ! شما رفتين سفر؟ الان نوشته هاتون چهارخونه مياد!

آهان الان متوجه شدم .... شما: كنار ِ اتوبوس ِ اردوي از بلاگ تا پلاك هستين كاش توفيق ِ همراهي داشتين ... كاش ما هم داشتيم

چه شكلي؟

ما هم همينطور (صورتک حسرت )

امروپيام رسان چراقاطي پاتي شد؟؟؟؟؟؟؟؟/

اااااااااااااااااااااااااااااوووووووووووووووووووووووووو

نه منتظربودم شمابهم بگي.هه هه هه هه.دي

آقاي فخري دستمون رو گذاشت توي حنا و رفت تا پنج روز اردو... همه سوالمون موند بي جواب.. آقاي فخري کجاييد؟؟؟

بازبحث اين چشوكشيدين وسط اون هفته گفتم چشام اصلأايراد نداره

نه خيررفته بودم امامزاده واستون دعاكنم خدابهتون شفابده.دي

كلا پيام شهيد شد رفت پي كارش!!!

شرمنده دخيل ببندم هههههههههههههه به كي داره ميگه .تازه هميشه هرروزهويج ميخورم تاچشام ضعيف نشه هههههههههههههههه

آقاي فخري سلام منو به همه دوستان برسونين و ياد ما جامونده ها كه تا آخرين لحظه هم همسفرتون بوديم و شب آخر جور نشد بيايم باشيد/التماس دعا مخصوصا هنگام غروب اروند

اولن هويج باغ خودمونه كه مطمئن.دوم انقدرتشيخيص وكه داريم.سوم موزكه ازهمه بهتره هه هه هه هههه هه هه هه

آقاي فخري توفيق همراهي نداره. اون بالا را نمي بينيد؟

اتفاقأهمين هويجارو مابرداشت ميكنيم كه شما استفاده ميكنين

نميكنين؟

هويج ديگه

بين ده و يازده بود.