وبلاگ :
مدير پارسي بلاگ
يادداشت :
داستان گريه
نظرات :
13
خصوصي ،
54
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
آبجي كوچيكه
مدير جان عزيز ! بذاريد همين اول بگم من يکي بلد نيستم جلوي شما سيخ وايسم ... اومدم يه چيزي بپرسم و برم ... مدير بودن چه احساسي داره ؟ خوبه نه ؟ ... در کل به نظر من کلمه خوبي نيست ... من و خيلي ها مث من براي دور شدن از فشار هاي روزمره به اين جا اومديم ... نمي دونم چه جوريه ! اصلا کلمه مدير بهم احساس خوبي رو منتقل نمي کنه ( چرا اينجوري نيگام مي کنيد ؟ ... منتقل نمي کنه ديگه ... خوب چي کار کنم ؟ ) ... کاشکي يه اسم ديگه براي خودتون و وبلاگتون انتخاب مي کرديد ... يه اسمي که آدم بتونه فکر کنه که توي يه خونه ايه که صاب خونش با همه فرق داره و آدم مي تونه باهاش راحت حرف بزنه و بگه از ... . ولي مدير ... بگذريم ... اصلا به من چه ! ... خوب حتما دوس داشتين مديريت کنيد ديگه .
پاسخ
سلام بر آبجي كوچيكه عزيز. گرامي، هر چه مي خواهد دل تنگت بگو. اين اسم هم واسه اينه كه يكي اين وسط مسطا بايد مسئوليت حقوقي و قانوني كار را بر گردن بيچاره اش بپذيرد و او طبيعتاً اسمش مدير خواهد بود. ايشالا بزرگ ميشي اين چيزا رو ياد ميگيري آبجي كوچيكه! موفق باشيد.