• وبلاگ : مدير پارسي بلاگ
  • يادداشت : كبوتران سوخته...
  • نظرات : 6 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     


    چه مردان سبزي كه از خان آتش گذشتن
    چه مردان سبزي در آتش نفس تازه كردن
    زمين تشنه من تشنه.

    دلهاي با خويش با هيچ پيوسته تشنه
    چه مردان سبزس به دريا رسيدن.
    نسيمي نيامد نسيمي نپرسيد

    نسيمي رو به معناي شبنم نچرخاند دلم
    من گرو گير گلهاي قالي..

    دل من گرو گير برگ حقوق..

    دل من گرو گير يك چيز.

    يك پله. يك پست.
    دل من گرو گيرمن مانده.
    چه مردان سبزي به آئين افرا رسيدن
    دل من گرو گير تزوير پنهاني يك ترازو..

    دل من گرو گير يك حجره..

    يك خانه يك كارخانه
    دل من گرو گير حراج انسان
    چه مردان سبزي به باغ تماشا رسيدن
    دل من نپرسيد چرا خانه ام از عبور پرستو تهي شد
    چرا پشت تنهائيم رده پرواز پروانه ها..

    سوخت مسير نگاهم چرا
    از نفس هاي باران جدا ماند

    چرا كرت دستان سبزم ورق خورد..
    و ديگر كسي سمت سر چشمهء باغ را

    از دل من نپرسيد
    دل من گرو گير من مانده
    امروز پاي مرا بست

    و افسون يك وحده يك وجه و جادوي يك نام

    و آوازء يك تريبون
    و پيونده رنگين ترين چاپ

    با دفتر شعر واه خوردهء من.

    مرا از مسير كبوتر جدا كرد.؟؟؟
    و من چشم بستم بر انده مرغان آبي
    و من پشت كردم به قانون افرا ...
    و من پانهادم به چشم شقايق
    و من چشم بستم به هنگامهء آه در سينهء چاك
    و از كوچهء رنج سرشار يك شهر دامن كشيدم
    من آئينه درد را حس نكردم .

    و آن ميل پنهان مرا برد.
    بريدم به غربت رسيدم
    و بيگانگي از دلم آسمان را گرو كرد.
    و من پشت كردم به مردان سبزي

    كه در آسمان ريشه دارند
    و مردان سبزي كه از خان آتش گذشتن
    و مردان سبزي كه در باغ آتش نفس تازه كردن
    چه مردان سبزي چه مردان سبزي

    به معراب معنا رسيدن
    و من سقف بينائيم را چراغ كبوتر نيفروختم
    و من باغ دانائيم ميوه اي مهربان را نيا موخت
    و من تا چراغان معناي يك گل دلم را نبردم
    دلم من گره گير مانده

    و مرداب امروز پاي مرا بست
    چه مردان سبزي چه مردان سبزي
    به دريا ي فردا رسيدن

    تقديم به روح اسماني سزار اين سرزمين و هزاران ديگر..


    پنجره اي گشاده كو تا فرياد كنم ترا..::>
    كو آن روزنه روشنايي تا دزديده در آن ::>
    تمام آسمان آبي را به تماشا بنشينم.؛::>
    كو آن دريجه اي كه بتوانم تمام تو را ببينم.::>
    و در سايه سار زيبايت سرشار گردم.؛::>
    بر كدام بستر كه سبزتر از روياست.خانه داري::>
    .از ارتفاع كدام قله دور و بنفش كو.؛::>
    داد محبت سر دادي..تا موج موج.آبي دريا را ::>
    .به اميد دامن پاك و با شكوهت رها كنم.؛::>
    بر بلنداي كدام درخت روشنايي.

    گلبرگ مهرباني را نزد خود اسير داري.؛::>
    بگشا بروي من پنجره اي زه باغ فردا ::>
    .اين كام خشك و كويري را قطره اي بنوشان؛::>
    كه در تو طلوعي ست.::>
    كه مرا به خورشيد هاي بر نيامد مي برد.؛ ::>
    آنجا كه هر چراغ .

    پنجره را از انتظار لبريز مي كند.؟ ::>

    روحت شاد سزار دل ما..و

    اسمان در زير بال و پرت

    خوشا به حال انهايي كه دوستشان داشتي؟؟

    كمترين همه صمد

    تا ديداري سرشار باشيد از تندرستي و سلامتي

    يا علي

    تقديم. به سزار و سزارهاي اين اب و خاك پاك

    و مردم نجيب و مهربانش..

    روحش شاد و همنشين با مهربانان

    ....


    بلدم كه مثل دانه بنشينم و برويم..
    بلدي پرنده باشي بروي به جستجويم..
    بلدم ستاره باشم....بدر خشمو ببيني..
    بلدي مرا دوباره تو از اسمان بچيني..
    بلدي به من بگويي كه از اسمان ببيارم..
    بلدم به اسمانها به ستاره پا گذارم..
    بلدم كه مثل چشمه بروم به جستجويت..
    بلدي مرا ببيني لب بام ارزويت..
    بلدي مرا بگيري ببري كنار دريا..

    سزارهاي اين سرزمين هميشه اماده پرواز هستن
    فقط بال و پروشون سوخته بود که دير بال زدن
    بال زدنش در اسمان ابي ابي مبارک
    و در نهايت غصه و غم جايش براي هميشه خالي

    به نام بخشنده بزرگ

    ازانتخاب ترانه خانم زويا زاكاريان بعنوان نوشته برگزيده كه در وبلاگ اين حقير درج شده بود بسيار سپاسگذارم

    اين ترانه اقتباسي از آلبوم هواي خانه سال 1994 استاد سياوش قميشي بود.

    پاينده باشي

    سلام مدير محترم سايت پارسي بلاگ براي انتخاب پست اخرم در قسمت ياداشتهاي برگزديده فقط بگم بسيار از شما سپاسگذارم اسماني باشيد و خداوند همراهتون

    سلام مدير جان

    عكس منو تو كامنت ببين حال كن

    با سلام.

    انشا الله حضرت عالي پايدار باشيد و ماندگار. پس لطفا خيلي صحبت از مرگ نفرماييد. چون دل اعضا پارسي بلاگ مي لرزد.

    آخه مي دونيد مثل شما مدير دلسوز و مذهبي از كجا برن پيدا كنند.

    ژوليس سزار نام مستعار شهيد بود. او جانباز شيميايي بود و بعد از 18 سال تحمل جراخات ناشي از گاز خردل ديروز ساعت 23:30 در بيمارستان دعوت حق را لبيك گفت و به ياران شهيدش پيوست

    وبلاگ اصلي ژوليس سزار در آدرس زير است كه خبر شهادت را هم خانم بهاره رضا زاده نامزد او برايمان نوشته است:

    www.sezar1.blogfa.com

    آقاي مهندس فخري سلام

    امپراطور ژوليس سزار فاتح بزرگ نبرد، اين بار فاتح قلبهاي ما شد و براي هميشه به سرزمين آبهاي هميشه آبي پيوست

    آدرس وبلاگ سزار: www.sezar1.parsiblog.com

    سلام اقاي مدير ما قبلا به شما گفتيم كه مرز ها را براي ما مشخص كنيد اگر منظور شما شخص رهبر است بگوييد تا ايشان را در خط قرمز داشته باشيم به اميد ظهور يا علي

    سلام خسته نباشيد

    من موندم تو اين كه انگار فقط اصحاب رسانه شهيد شدن

    ژس سرهنگا و سرتيژاي ارتشي چي؟

    ديگه براي ظهور آقا واقعا دعا كنيد

    به ما هم سربزنيد و نظراتتون رو بگين خوشحال ميشيم

    ياعلي

    بسم رب الشهدا .

    با سلام و عرض تسليت اين حادثه جان گداز از اطاعت و عبادت چه مي دانم برام دعا كن رئيس !

    پرواز را به خاطر به سپار پرنده رفتني است .

    بر روح مطهرشان صلوات

    با سلام وپس از عرض تسليت به مناسبت شهادت عزيزانمان در حادثه سقوط هوا پيما خواستم گله اي از انعکاس اين خبر توسط رسانه ها بکنم.


    اول اينکه: از نظر من مقايسه اين عزيزان با شهداي دفاع مقدس امريست کاملا وقيحانه و نادرست(در اين مورد که اصلا بحثي نيست )(لطفا چيزي نگوييد که حرفها فراوان دارم ليک موجب کدورت ميشود)


    دوم اينکه گويا در اين حادثه تنها اصحاب رسانه شهيد شدند وبرادران ما در ارتش سالم اند!!!!!!!!!!!!!


    خيلي بي رحميست .....مگر ارتشي ها زن وبچه نداشتند؟ مگر يکي از همن ارتشي ها دو بچه معلول نداشت؟ چرا فقط صحبت از بچه 8 ماهه تلوزيوني هاست؟چرا کساني که وظيفه اطلاع رسان برابر را دارند دوربِِيني به خانه ارتشي ها نبردند؟ مگر آن خلباني که دليرانه هواپيما را به بهترين شکل ممکن هدايت کرد پسري جوان ندارد؟ ودرآخر مگر آن تشيع جنازه تنها براي رسانه اي هابود ؟ واينکه مگر از ساکنين کسي در مگذشت؟!؟!

       1   2      >