ليرغب المومن في لقا ربه عجب رازي در اين رمز نهفته است! کربلا آميزه (کرب) است و (بلا) و بلا افق طلعت شمس اشتياق است. و آن تشنگي که کربلا ييان کشيده اند، تشنگي راز است. و اگر کربلاييان تا اوج آن تشنگي – که مي داني – نر سند، چگونه جانشان سرچشه رحيق مختوم بهشت شود؟ آن شراب طهور که شنيده اي بهشتيان را مي خورانند، ميکده اش کربلا سست و خراباتيانش اين مستانند که اينچنين بي و دست و پا افتاده اند. آن شراب طهور را که شنيده اي، تنها تشنگان راز را مي نو شانند و ساقي اش حسين است. حسين از دست يار مي نوشد و ما از دست حسين.