بسم رب الحسين(عليه السلام)

سلام آقاي مدير!

در ابتدا يه تشكر به خاطر زحماتتون و عرض خسته نباشيد .

اما ...ما از ميان سرويس هاي وبلاگ نويسي فارسي پارسي بلاگ رو

انتخاب كرديم چون هم امكانات خوبي داشت و هم مثل سرويس هاي ديگه براي وبلاگ هاي ارزشي محدوديت قائل نبودو اصلا خودش هم ارزشي بود.راستش اصلا انتظار نداشتم امروز كه وبلاگم رو باز مي كنم

به جاي تبليغ هميشگي تبليغ لوازم آرايشي ببينم.لطفا هر چه زودتر بررسي و اصلاح كنيد

متشكرم

سلام خيلي خوشحالم به خانواده شما اومدم

يا علي

در مورد داستان هم خيلي عال يبود

اگر ميشد براي كدهاي جاموا مثل پارسي بلاگ جايي جداگانه درست ميكرددي تا با عوض كردن اونها قالب بهم نريزه

سلام

خوب هستيد اين اعياد را تبريك ميگم

امروز هركارزي كردم نتونستم عكس تو وبلاگ بگدارم مشكل از كجاست

الان هم نظرات وبلاگ شما باز نيمشد

_ سلام.

_ قبلا از شما درباره ي زدن يه وبلاگ جديد پرسيدم، حالا اگه يه وبلاگ جديد بزنم و وبلاگ الانم رو ديگه ژآپ نكنم، آيا مشكلي براي وبلاگم پيش مياد؟ مثلا حذف ميشه؟ يا فيلتر ميشه؟ چون ميخوام وبلاگ قبليم رو بدون اپ كردن حفظ كنم.

_ سلام.

_ داستان فوق العاده جالبي بود، شاد باشيد.

سلام اقاي فخري

داستان خوبي بود

ميخواهم اين داستان رو در يك جامعه ي كوچكتر هم مثال بزنم

مثلا الان ماتو پارسي بلاگ داريم مينويسيم الان اين نوشتن ما روي جامعه ي پارسي بلاگ تاثير ميزاره نتيجه هم اينه كه من بايد خوب بنويسم.

باتشكر

سلام جناب آقاي مهندس
داستانتان قشنگ و زيبا بود ولي در مورد اين روزگار قسمت دوم داستان صدق مي كند.
البته خدمت شما و دوستان جسارت نشود.
خيلي خيلي بايد مرا ببخشيد كه اين حرف را زدم.
علي يارتان و حق نگهدارتان باشد.
يا حق ...