با سلام مجدد
بله افراط در هر کاري خروج از اعتدال است ، پس شامل شعر ، داستان و همچنين اين چيه رمان خواندن هم مي شود همچنانکه شامل ديدن تصويرش هم مي شود ، يعني اين چيه فيلم و سريال هم چيزي جز ديدن تصويري شعر ، داستان و اين چيه رماني که نيست .
پس توجيه عقلاني شما هم همين شمول را دارد ، خواندن مثلا شعر و داستان از سر سرگرمي و بحسب اشتغال مستقيم يا مرتبط را عرض مي کنم ، و اگر حالت سومي براي آن وجود نداشته باشد براي اين هم ندارد .
علاقه ، اوقات فراقت ووو هم که فرموده ايد همينطور ، تا آنجا که دوست داشتن شعر ، داستان ووو هم انسان را کور و کر مي کند .
البته جاي تامل دارد وقت تنگ و مصرفش خصوصا وقتي حرف از اصلاح الگوي مصرف هم باشد ، که چگونه و چقدر صرف اين چيه فيلم و سريال يا بقول شما شعر و داستان ووو هم کرد .
بنده هم فکر مي کنم اگر بشيوه ي عقلايي باشد گام در راه اصلاح گذاشته ايم ، ولي اين را براي کدام چشم بينا و گوش شنوايي مي گفت ؟ اگر مثلا بگويد :
عقل خواست اين شعله چراغ افروزد
يا مثلا :
عاقلان نقطه ي پرگار و جودند ولي _ عشق داند که در اين دايره سرگردانند
ووو از اين دست شعر بقول شما !
همين امروز ديدم که " اعتقادات مذهبي " را صرف انتخابات مي کرد اين چيه تلويزيون ما يا بومي آن سيمايمان ، درست مثل ما که در اينجا عقل را خرج مي کنيم .
نمي دانم سنتان اقتضا مي کند اوايل انقلاب را ؟ ولي دوران جنگ را بياد مي توانيد بياوريد که مساجد هزينه مي شد برايش ، الان هم لازم بشود نمونه اين والخرجي ها را داريم ، ولي کار که به اداره ي شهر که مي رسد همه کاره شهرداريست و شوراي شهرش حتي براي اداره مسجد هم !؟ حالا بماند قانون گذاري و اجرا و قضاوت بر اساس آن که براي خودش قوه اي دارد و دم و دستگاهي ، چراکه در قسمتي از فرمايش شما آمده :
بي شک، اگر کسي اندک
در نقطه چين ها نهادهاي جامعه ي مدني را بگذاريد و ببينيد چي از آب در مي آيد ؟