ما وارثان عشقيم ، ترس از عدو نداريم
/// در خط وخال ياريم ، خطي جز او نداريم
آئين پاكبازي ، عشق است و مستي و مي
/// در كار مستي ومي لا تقربوا نداريم
با لاله هاي عاشق ، پيمان خون چوبستيم
//// برهجر او صبوريم ، ما جستجو نداريم
سكان دولت عشق ، از او به ما رسيده
////ما تشنه شرابيم ، دل بر سبو نداريم(طالب خدمتيم نه!قدرت)
با منعمان زورق ، اندوه دل نگوئيم
//// چون با خطر نديده ، ما گفتگو نداريم
تا پير شاهد ما ، جام از عدو گرفته
//// ديگر به نزد ساقي ، آن آبرو نداريم
جانا تداوم عشق،(طوفان)به پا نموده
/// ما حلقه و كمندي، جز زلف او نداريم