سلام جناب مدير خسته نباشيد
.....................................
خدا اراده کرده بود
که عشقُ نقاشي کنه
ميخواست به زخم عاشقا
باز هم نمک پاشي کنه
براي بوم نقاشيش
کرب و بلا رو آفريد
با قلم موي قدرتش
يه نقش دلربا کشيد
اول نقاشي زدش
نقشي به رنگ شور و شين
اولِ از همه کشيد
رو نيزهها سر حسين
برا نماد دلبري
صورت اکبرُ کشيد
نشون اوج بي کسي
گلوي اصغرُ کشيد
زد قلم مو رو توي خون
يه گوش پاره رو کشيد
تو دست قاتل حسين
سر بريده رو کشيد
نقشي زدش به بوم خود
ز اوج غربت نبي
به رنگ تيره غروب
رنگ کبود زينبي
با چشماي رباب خود
معني اشک و گريه رو
صفحه آخرم کشيد
قد خم رقيه رو
خدا تو بوم نقاشي
عطر گل ياسُ کشيد
براي امضا زدنش
صورت عباسُ کشيد
تا سلامي ديگر بدرود