سلام
بابا من يك نوع مزاح رايج مملكتي را در دستور كار قرار دادم (نامه نگاري هاي اداري اين طوري ست معمولاً).
آقاي مدير من خواستم مزاح كنم، فكر نكنم مشتري هاي شما دور از جان شما و بقيه و من بنده، آن همه اوشگول باشند كه نفهمند وبلاگ مدير هك نشده! به قول يك نفر كه زده بود صورت رفيقش را داغان كرده بود، به جاي معذرت مي گفت: بابا شوخي نكنيم چه كار كنيم.
اگر هم يك آدم فضول (باز هم دور از جان كلهم اجمعين) پيدا بشود و بگويد با مدير شوخي نكن، مي گويم بي زحمت لطف كن و آخرين نوشتهي مدير را چيز كن (بخوان).
اصلاً داشت يادم مي رفت كه آمدم چي بگويم كه جواب شما را ديدم. مي خواستم بگويم تقاضاي استيناف دارم. شايد فرجي شد و از ليست سياه رفتيم به خاكستري. زبان همكارم لال يك وقت ديديد ما هم رفتيم به ديار باقي و پشيمان شديدها!اين لينك مينكهاي ما را درست كن. نگذار بروم سراغ جدت!
قربان آقا.