سلام آقا سيد خسته نباشي و تشكر از اين سايت خوبتان
غزلي از حافظ را تقديم چشمهاي منتظرتان ميكنم :
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آيد گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آيد
گفتم ز مهر ورزان رسم وفا بياموز گفتا ز خوبرويان اين کار کمتر آيد
گفتم که بر خيالت راه نظر ببندم گفتا که شبرو است او از راه ديگر آيد
گفتم که بوي زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بداني هم اوت رهبر آيد
گفتم خوشا هوايي کز باد صبح خيزد گفتا خنک نسيمي کز کوي دلبر آيد
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت گفتا تو بندگي کن کو بنده پرور آيد
گفتم دل رحيمت کي عزم صلح دارد گفتا مگوي با کس تا وقت آن درايد
گفتم زمان عشرت ديدي که چون سر آمد گفتا خموش حافظ کاين غصه هم سرآيد