سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

بدرود خاتمی

سلام
تصمیم گرفتم از خاتمی بنویسم.
وقت خداحافظیه...
سید، رفت با همه خاطراتش...
با همه پستی و بلندیها و ناملایمات...
اگر بخواهیم منصف باشیم، باید بگوییم که :
خیلی سید حرص و جوش خورد
خیلی اذیت شد
دلش میخواست خیلی کارها بکنه، که نتونست...
اما کارهای بزرگی هم  بود که تونست انجام بده...
به گمان من مهمترینش، نهادینه کردن گفتمان انتقادی با کل حاکمیت بود.
عرصه ای که قبلاً خط قرمزهاش زیادی جلو آمده بود، در حالی که هیچ لزومی نداشت.
یواش یواش دیگه منشی و آبدارچی فلان اداره هم داشت خرده فرمایشات خودشو می بست به اسلام و ولایت و ... چه برسد به وزیر و وکیل.
خط قرمزها را سید برد به جایگاه اصلیش، یعنی :
قانون اساسی و منافع ملی، حول محور رهبری.

سید شخصیتی فرهنگی و آکادمیک بود که جون میداد برای سخنرانی و کنفرانس دادن در این دانشگاه و اون همایش، و انصافاً زبان تعامل بین المللیش خوب بود.
از بد حادثه گیر اجرا و زمامداری افتاد و راست راستی که حالا راحت شد.
نظریه گفتگوی تمدنها هرچند در دنیای قدرت مدار امروز، خیالبافی بیش نبود، اما حداقل در ظاهر و تبلیغات، مقداری بساط نظریه جنگ تمدنها را بهم ریخت.

سید با تعقل، صبر و بردباری، نشان داد که مانند بعضی از نزدیکان و اطرافیانش، به راحتی جو گیر نمی شود و انصافاً اگر فقط کمی ماجراجو، جاه طلب و بی تدبیر بود، به اندک زمانی مملکت به هم می ریخت.
خدائیش، گروههای فراطی هم تو اذیت کردن سید، کم نگذاشتند. که به نظر من تلخترینش، حادثه کوی دانشگاه بود.

سید گهگاه هم یکی به نعل یکی به میخ میزد. تو دانشگاه از دولت ملی مصدق تجلیل می کرد و حرفهای دمکراتیک و ... می گفت که همه براش کف و سوت می کشیدند و تو سخنرانی برای پاسداران می گفت که ما افتخار میکنیم در حکومت ولایت زندگی می کنیم... خب، چه می دونیم شاید از اقتضائات اجتناب ناپذیر ریاست جمهوریه...

سید، خودش، دوست داشتنی بود و هست و خواهد ماند...

سید، خسته نباشی. گلایه هم ازت زیاد داریم، همه جوره، اما این دم رفتن :

گفتگو آئین درویشی نبود               ور نه با تو ماجراها داشتیم

یا علی مدد