سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

خراش به چهره هنرمند... چرا؟

بنام خدا
عصر ه شنبه هفته قبل (15/1/87) برنامه ای از شبکه 4 سیما پخش شد که در آن از یکی از تصنیفهای مشهور استاد شجریان ("زمن نگارم، خبر ندارد") استفاده شده بود. ابتدا که گوش دادم، به نظرم قدری عجیب آمد، صدای ایشون تغییر کرده بود... مقداری کلفت تر شده بود و انگار از ته چاه در می آمد. بیشتر که دقت کردم دیدم بله، ریتم هم کندتر شده و معلوم شد این تصنیف با دور کُندتر از حالت طبیعی پخش می شود. با توجه به اینکه بقیه بخشهای صوتی برنامه هیچ مشکلی نداشت معلوم بود که این کار بخصوص روی تصنیف ایشان انجام شده است. این کار در حالت عادی، ریتم زننده ای ندارد و از بسیاری از آهنگ ها و سرودهای پخش شده در شبکه های مختلف ملایم تر است.
...
اول : یادم افتاد به کاریکاتوری که سالها قبل وقتی محمد هاشمی رئیس صداوسیما بود، روی جلد مجله گل آقا چاپ شده بود. کاریکاتور، گروه موسیقی را نشان میداد که مشغول نوازندگی بودند و آقای هاشمی به کسی که تنبک می زد، می گفت که :
داداش سر تنبک رو یه کم بیار پائین تر، حلال تر بشه...

دوم : یادم افتاد به سالها قبل، زمانی که تصنیف زیبای "میهن ای میهن" را دستکاری کرده بودند.
همان تصنیف "تنیده یاد تو در تار و پودم... بود لبریز از مهرت وجودم..." که بعد ها هم آقای علی رضا افتخاری اجرا کردند.
در این تصنیف، بعد از هر تکه شعر که توسط آقای شجریان خوانده میشد، گروه کر عبارت "میهن ای میهن" را تکرار می کردند که وقتی در تلویزیون پخش شد، بجای "میهن ای میهن"، آهنگی با همین وزن پخش می شد. یعنی این بخش از تصنیف را قیچی کرده و جای آن یک تکه آهنگ از جای دیگر تصنیف چسبانده بودند.
....
نمی دانم چه منطقی پشت اینگونه کارهاست. کار یک هنرمند در هر مرام و مسلک و طبقه و طایفه ای که باشیم و باشد، محترم و ارزشمند است. تلخ ترین و توهین آمیزترین کار برای یک هنرمند آنست که بدون اجازه و نظر او، در کارش دست ببرند. بلائی که سر تصنیف "میهن ای میهن" آمد در کنار بعضی مسائل دیگر، باعث شد که آقای شجریان با ارسال نامه ای با آقای لاریجانی مدیر وقت سازمان، خواستارعدم پخش کارهایش جز(دعای "ربنا" و آواز "این دهان بستی دهانی باز شد" که مربوط به ماه مبارک رمضان است) از کلیه شبکه های صدا وسیما شد.

بخشی ازین نامه :
سالها پیش ، به هنگام جنگ عراق علیه ایران ، در دفاع از سرزمین مادری تصنیفی به نام " میهن ای میهن " اجراکردم ، این تصنیف ستایش سرزمین مادری و مهرورزی بدان بود . بگذریم که آن تصنیف ، مدتها اجازه ی پخش نداشت . اما اکنون هم که اجازه ی پخش یافته است ، بخشی از آن حذف شده است .از شما می پرسم آیا عشق به سرزمین ومیهن گناه نابخشودنی است که باید حذف شود ؟اگر شما تصنیفی را نمی پسندید ، چرا آن را پخش می کنید و چرا آن را مطابق سلیقه خودتان مثله می کنید ؟ ( از روزنامه "سلام" هیجدهم بهمن ماه 75)


پخش تصنیف "زمن نگارم، خبر ندارد" با دور کُند، به نظرم بدتر از کار اولی است چون صدای خواننده را خراب میکند.
چرا باید اینگونه به چهره یک هنرمند چنگ بزنیم؟ مگر مجبوریم از تصنیف او استفاده کنیم و بعد دورش را کَُند کنیم؟
مگر ما چند تا استاد شجریان در کشور داریم؟ چرا باید با هنر و هنرمند و آثارش اینگونه برخورد شود؟ چرا باید یک چهره تاریخی و ماندگار هنر کشور تا چند وقت قبل، برنامه هایش را در خارج از کشورش برگزار کند، به این دلیل که بخاطر ایجاد ترافیک! اجازه اجرا در تالار وزارت کشور به او نمی دهند؟
این برای ایران و ایرانی ننگ نیست که در این کشور جائی برای اجرای چنین هنرمندی وجود ندارد و باید درکشورهای غریبه شرایط برایش مهیا شود؟
اگر زلزله دلخراش بم و همدردی ایشان با حادثه دیدگان نبود شاید اجرای کنسرتهای ایشان در داخل کشوراز سر گرفته نمی شد.
راستی، در کل ایران کدام هنرمند را می شناسید که به اندازه ایشان، برای زلزله بم اهتمام به خرج داد و تلاش و پیگیری مستمر کرد؟
من روی ایشان تعصب خاصی ندارم، و از همه سخنان یا سلایق ایشان هم دفاع نمی کنم ، معتقدم از انبیا و اولیای خدا و معصومین علیهم السلام که بگذریم،  فقط در بهشت آدم بی نقص پیدا می شود، اما اینطور برخورد و رفتار با چهره های هنری ماندگار و مردمی کشور هیچگونه توجیه منطقی و عقلی ندارد.
.....
امروز روز ملی فن آوری هسته ای است. خوشحالم که چندیست دولتمردان به این باور رسیده اند که باید به تقویت غرور ملی نیز توجه کنند. بخش مهمی از بسیاری از هزینه های کلان مانند مخارج میلیاردی برای فوتبال و دیگرورزشها، ویا بعضی از هزینه های سنگین ملی برای فن آوری هسته ای به همین تقویت هویت و غرور ملی برمی گردد و بیشتر، از این مجرا توجیه منطقی می یابد.

سالها قبل، وقتی عبارت "میهن ای میهن" را از تصنیف شجریان حذف می کردند، شاید بخاطر ترس از تقویت ملیت، به ضرر اسلامیت نظام بود، و شاید هم از لج گروههای ملی گرا و سکولار بود که مختصر فعالیتی داشتند، اما وقتی غبارها فرونشست، هر چند دیرهنگام، دانستند که توجه به غرور ملی منافاتی با اسلامیت نظام ندارد، بلکه آنرا تقویت میکند و الان شاهد تصنیفهای بسیار زیادی در وصف میهن و هویت ملی هستیم.
ملیت ما جزئی از شناسنامه خاکی ماست، همانگونه که اسلامیت ما شالوده جهان بینی، ایدئولوژی و تفکر ما را تشکیل میدهد. ملیت و اسلامیت کشور ما مکمل و تقویت کننده همدیگر هستند نه رقیب یکدیگر. اینطور نیست؟