سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر پارسی بلاگ

نوشته های پراکنده مدیر سایت

شوخی زمستانی

بنام خدا


دیشب توی خونه، یهو هوسم گرفت یه شوخی کوچولو با بعضی رفقا داشته باشم. من واقعاً معتقدم که آوردن لبخند بر روی لبها (به شرطی که گناه در آن نباشد)، خیلی کار پسندیده ای است.
گوشی موبایل رو برداشتم و برای بیست سی نفر از دوستان که میشد باهاشون شوخی کرد، این اس ام اس رو فرستادم :



Salam. Manzel hastid ?



ساعت از ده شب گذشته بود و اغلب خونه بودند. بیشتر جواب مثبت دادند. دو نفرشون هم چند دقیقه بعد زنگ زدند، که اگه باهاشون کاری دارم، بگم. من بعد از سلام و احوال پرسی، ازشون تشکر کردم و گفتم با اس ام اس بهتون میگم.
بعد برای اونا که جواب مثبت فرستاده بودند، اس ام اس زیر رو فرستادم :



khobe. Goftam ye vaght biroon nabashid, chon hava kheyyyyli sarde va ye vaght sarma mikhorid.


بعد از اون جوابهای متنوعی برام اومد که بعضی رو براتون میارم :

سید جون، نکنه شیطنت کردی زنت از خونه بیرونت کرده و پشت در کوچه ای که سرما رو حس کرده ای...
آفتاب از کدوم طرف در اومده، اینقدر مهربون شدی؟؟؟
خودت هم مواظب باش از لحاف بیرون نمونی یه وقت سرما بخوری...
ای اخوی... ما اول پائیز سرمامون رو میخوریم و نمیذاریم برای زمستون...
به تو ربطی نداره که من سرما بخورم یا نه، اگه راست میگی زنگ بزن (ایشون شماره من رو روی گوشیش نداشت و منو نمیشناخت) ...
و ایشون که اولین نفری بود که بهم زنگ زد (نمی گم کیه، اما یکی از نویسندگان خوب پارسی بلاگ هستند) : اگه من یه آدم دلسوز مثل شما داشتم که چه نیازی به زن داشتم! خدائیش خیلی ضایع شدما....